برای من نتیجه کار صابری مهمتر است از آنکه نیت سنجی کنم که در خدمت قدرت بود یا نه. در زمان حضوش، طنزپردازان و کارتونیستها یک حامی داشتند. سعی میکرد به نحوی آنها را در ارتباط با گلآقا نگاه دارد. نمیتوانم کتمان کنم که باعث ایجاد یک احساس منفی در میان جماعت مسقل شده بود. ولی آیا عمران صلاحی را مستقل به حساب نمیآوردیم؟ اگر حمایت صابری نبود، در سال ۷۱، حتما دچار مشکل میشد. حتما با آن مطالبی که کیهان علیهاش نوشته بود، نابودش می کردند.
در باب ماجرای سعیدی سیرجانی، حدس میزنم که صابری شاهدی بود که مجبور بود خاموش بماند. حجتی کرمانی و الباقی که بهتر میدانند چه گذشت...ما نه سر پیاز بودیم و نه ته پیاز، ولی میدیدیم نگرانی صابری را در سال ۷۳. میدانستیم که میگوید مراقب حرفهایتان پای تلفن باشید. میدانستیم که تحت نظریم.
هیچکس جایصابری نبود و آدم نمیتواند به جای او قضاوت کند، ولی اگر جای او بودم، داور نبوی و ابوالفضل زرویی را در سال ۷۱ نگه میداشتم، فقط کمی آزادی عمل به آنها میدادم و انحصارگرا نمیبودم. به مرحوم فرجیان موقعیتی مناسب میدادم ولی جوانان مجله را به دست او نمیسپردم. ساختار مجله را در سال ۷۲ اندکی تغییر میدادم و گرافیست معتبری میآوردم تا تکانی بدهد...آن همه هم با تملق جماعت حال نمیکردم!
صابری مردی بود که میدانست. خیلی بیشتر از درونیها و اندرونیها. خیلی باهوش بود، و البته خیلی هم مغرور، اشتباهاتی هم که ممکن بود ناشی از عدم توازن هوش و غرور میتوانست باشد، مرتکب میشد.
در مقابل خیلی از مسائل سکوت میکرد و به طور غیر مستقیم بعدها واکنش نشان میداد. عجول نبود.
باید کسانی بیایند و پدرسالاری گل آقا را تحلیل کند. ساختار آنجا را لمس کنند و نقد. حیف است به دور از واقعگرایی گلآقا را معرفی کرد...
Labels: گلآقا