خیال میکنید همه کارهای من به همین راحتی وبلاگ نوشتنم است؟ عمرا!
دیروز و امروز صبح، جناب لپتاپ دو بازر موقع "سیو" کردن فایلهای صوتی برنامه، هنگ کرد و تمام زحمت دو روز گذشته مرا بر باد داد. حساب کنید یک برنامه یک ساعته را تهیه کردهاید، تمام فایل صدا را بالا و پایین کردهاید، فلان جایش "پاپ" داشته، گرفتهاید... وآخر سر، زرشک.
من امروز میخواستم بروم کنفرانس روزنامهنگاران جستجوگر آمریکای شمالی، سر همین بازی در آوردن هم آنرا از دست دادم، هم کار رادیو را مجبور شدم دیر برسانم.
کار که تمام شد، روی مبل دراز نکشیده خوابم برد، یکهو از خواب پریدم و یادم افتاد که باید بروم کتاب "گلوبالیزیشن" را از مدرسه تهیه کنم برای مقاله فردا. این استاد عزیز یک مقاله هزار کلمهای سفارش داده و هر وقت من میرفتم کلاس، کتابفروشی مدرسه هم بسته بود و دست من از کتاب درسی دور.
زنگ زدم کتابفروشی، گفتند دارند می بندند! حالا با کلی التماس و این حرفها،خانم محترم قبول کرد که کتاب بسپارد دست نگهبانی، فردا صبح تحویل بگیرم! وای! فردا امتحان ساعتهای اول هم امتحان دارم، و گیرم بعد از امتحان هم جیم شوم، وقت نمیکنم کتاب مزخرف درسی را درست بخوانم که بر اساس آن خالیبندی هم بکنم.
القصه، حالا خوابن از کلهام پریده، ولی بدنم خوابش برده! نای بلند شدن ندارم، خوابم هم نمی برد! باید یک مقاله بنویسم که منبعش را ندارم، نگهبانی مدرسه هم فقط کتاب را فردا تحویلم خواهد داد...
شیطونه میگه به زور یه چرت بزنم و برم سینما!
Labels: پراکنده