کار خدا را میبینی؟ آنقدر این مرد
دست دست کرد که اصلاحات مرحوم شد.
به عبارت دیگر،
دست خدا صدا نداره!
دست روزگار را ببین که به خاطر یک
دست، او را
دست انداختهاند.
دست بر قضا، این دست دادن به خودی خود چیزی نبود. خیلی هم خوب اگر راحت پایش میایستاد و اول تکذیبش نمیکرد، بعدا هم ادعا نمیکرد که چون شلوغ بوده متوجه نشده چی به چی بوده.
پایمردی آدمها از همین لحظات است که بر میآید. مدیریت بحران و کنترل فاجعه احتمالا برای مواردی اینچنین است.
خاتمی اگر با خوشگلترین دختر عالم هم دست بدهد، برایش کف میزنیم. ولی وقتی جلوی دوربین، در ملا عام، در فضای عمومی ادا و اطوار حوزه خصوصی را در میآوری، کارت اندکی معیوب است. به قول دوست محافظهکارم که نمیخواهد اسمش را بیاورم، آدم سیاسی حوزه خصوصی ندارد.
این جماعت ۲۸ سال است بر اساس همین ظاهرسازیها جلو رفتهاند. نسلی را ریاکار بار آوردهاند. حلال خدا را حرام کردهاند. چون برای بقا، باید چنین میبودهاند. خاتمی، تازه آدم خوبهشان است.
حالا ما، فقط یک نمونه بامزهاش را دیدیم. و جالب تر برای اتفاقی که اصلا اتفاق نبود.
به قول یکی از جماعت وبلاگستان، کسی که نمیتواند از حقوق خودش دفاع کند، چگونه میتوان حقوق ملت را در اختیارش گذاشت؟
آزموده را آزمودن خطاست. نیست؟
Labels: ماستمالیزاسیون