آدم باورش نمیشود. روزنامهای که عملا باید روی پول خوابیده باشد، ده ماه است حقوق بچهها را نداده.
همه اش هم میتواند سر جنگ قدرت میان تیم کرمان و گروه اصفهانیها باشد.
انجمن صنفی هم احتمالا ماست.
و اما نتایج نیکآهنگی:
کار کردن برای رسانه حزبی، مثل کار کردن به عنوان روابط عمومی چی است. لااقل اگر آدم در روابط عمومی یک وزارتخانه یا سازمان کار کند، صد شرف دارد.
در ولایت غرب، روزنامهنگار نمیتواند وابستگی حزبی داشته باشد. میتواند حد اکثر برای انتخابات که میخواهد به یکی رای دهد، فرم حزب را پر کند، که آن هم معمولا شخصی است.
تا بوده و خواهد بود، روزنامهنگاران با رسانههای حزبی مشکل خواهند داشت. همهشان هم سر وته یک کرباسچی هستند.
Labels: روزنامهنگاری