جنگی چنان ميانه ميدانم ...آرزو نيستخب به ميمنت و مبارکی برادران متعهد که سالها به دنبال جنگ با آمريکا بودند تا شرايط ظهور فراهم شود، دارند موفق میشوند. جمهوریخواهان تندرو که آنها هم انگاری دنبال نوعی رستگاری هستند هم مدتهاست دنبال بهانه میگردند و مطمئنا ماجرای برچسب زدن به سپاه و تروريستی خواندن آن و همچنين انعکاس ارتباط سپاه قدس و فعاليتهای مقاومت در داخل عراق مقدمهچينی برای حمله به ايران است.
جمهوریخواهان اگر نتيجه انتخابات نوامبر سال آينده را میخواهند، وقت زيادی برای نتيجهگيری نخواهند داشت. برای جنگطلب، جنگ عامل بقاست، و ظاهرا نقطه اشتراک دو گروه اصولگرای ايرانی و آمريکايی هم همين است.
سربازگیریخب به سلامتی بر اساس اخبار رسیده سربازگیری برای نگهبانی از صلح هم آغاز شده است. لابد این اتفاق هم پدیده مبارکی است و به جنگی شدن شرایط ارتباطی ندارد.
يادداشت زيدآبادی
احمد در يادداشتاش در روزآنلاين نوشته بود که بهتر است ساکت باشيم. به عقيده زيدآبادي، دولت فعلی از نوشتهها و فعاليتها همه ما بهره خودش را میبرد و اتفاق خاصی هم نمیافتد جز افزايش فشار روزافزون بر ما. مخالفم. علت هم اين است که احمد نقشی فراتر از نقش روزنامهنگاری برای خود و همکارانش قائل شده است. اگر روزنامهنگاريم و کارمان گزارشگری و ارائه تحليل، فعال سياسی نبايد باشيم که بر دولتی فشار بياوريم و الخ. اگر فعال سياسی هستيم قصدمان ايجاد تغيير در ساختار سياسی ايران، پس با ابزار دادن روزنامهنگاري، فضای اين حرفه را هم مخاطرهاميزتر از گذشته کردهايم. وقتی رسانه در ايران کارکرد حزبی پيدا کند، کارش زار است و وقتی حزب روزنامه بزند، وای بر احوالات روزنامهنگاری. خب اين احزاب بروند بولتن داخلی خودشان را در بياورند. وقتی قدرت مرکزی از اين احزاب بترسد، مطمئنا بازوی مطبوعاتی احزاب را نشانه میگيرد و کسانی قربانی میشوند که شايد اصلا حزبی نباشند.
حزب مشارکت زمانی میتوانست حد اقل دو ميلیون عضو بگيرد. اگر آن زمان بولتن داخلی بين ايشان توزيع میکرد، تيراژش بيشتر از کل روزنامههای فعلی مملکت میشد. ديگر احزاب نيز اگر بيخودی روزنامهنگاری قربانی بازی پروپاگاندای خودشان نمیکردند، من و بسياری از همکارانم بيخودی با ساختار سلب حاکميت شاخ به شاخ نمیشديم. ممکن است روزنامهنگار در روند گزارش واقعيتها به نقطهای برسد که عملا در جهت خلاف منافع يک دولت باشد، ولی فرق میکند با وقتی که ابزار دست حزب رقيب حاکم باشد.
با احمد به این دلیل مخالفم که جایگاه خودمان را تعریف نکردهایم. وگرنه کاملا حرفش را درک میکنم.
Labels: پراکنده