آقاجان! من از امتحان بدم میآد! به کی بگم؟
دهن مبارک آدم صاف میشه وقتی ۱۷ صفحه امتحان داری! جواب رو عرض نکردم! سوالها ۱۷ صفحه بودند!
الان هم با قلبی مطمئنه و احتمالا مايملکی جر خورده، نشستهام تا کارم شروع بشود!
خوشبختانه از ماه آينده وقتم اندکی خالی خواهد شد و میتوانم کمی مطالعه کنم. هم کار راديو سبک خواهد شد و هم کلاس. بايد از الان خودم را برای کارآموزی در بخش سياسی يکی از رسانههای کانادا آماده کنم که البته به اين راحتیها هم نخواهد بود.
اين کارآموزی جزيی از دوره آموزشی است و البته رس آدم را هم میکشند.
در ضمن، آنقدر فهمديهام که انگليسیام به در عمهام میخورد که میخواهم مثل بچه آدم بروم سر کلاسهای درست و حسابی حرفهای نويسی. اشکال کار هم از اين است که علاوه بر دانش محدود "وکبيولری" تمرين کافی هم نداشتهام. اگر هم الکی نمرهای خوب از آب در آمده لابد مال پاسخ محتوايی بوده نه چيز ديگری!
به هر حال خوبی اين دوره که آخرين امتحانش پسفرداست اين بود که ضعفهايمان را بهتر شناختيم! بخصوص ما ايرانیها که موقع انگليسی حرف زدن همهاش داريم فارسی فکر میکنيم! البته همين مشکل را تا حدی بچههای ديگر هم داشتند، ولی هندیها و پاکستانیها در نوشتن وضعشان از ما خيلی بهتر بود. البته قربان لهجه خودمان بروم در قياس با آنها!
Labels: امتحان