اگر حداقل واقعيتهايی که يک دانشجوی زمينشناسی در باب زلزله میداند را الباقی بدانند، شايد به اين فکر بيافتند که يک جای کار اين مملکت حتما میلنگيده، میلنگد و خواهد لنگيد.
قبل از آنکه عصبانی بشويد، لطفا
فيلم را ببينيد.
بعضی از دوستان میگويند که چرا راه حل نمیدهيد؟ نکته بامزه اين است که در سالهايی که شهرداری در دست گروه اصفهانیها بود، بارها و بارها مطالب مرتبط با زلزله تهران امکان چاپ پيدا نکرد. يک گزارش را خودم در اسفند ۱۳۷۲تهيه کردم، با دکتر نوگلسادات گفتگو شد و چند تا از کارشناسان تحليلهای دکتر مانوئل بربريان را تفسير کردند. يادم ميآيد دکتر نوگل نقشه گسلهای تهران را گذاشت جلوی من و شروع کرد يکی يکی در باره برجهايی که دارند روی اين گسلها میساختند حرف زد. اشارهای هم کرد به برج سپهر بانک صادرات و چند ساختمان که نزديکیهای ميدان آرژانتين روی گسل تلويزيون بنا میکردند.
گذشت و گذشت تا درگير سايت خبری "تهرانشهر" با شهرداری شديم و گزارشهای "جايکا" و گروههای ديگر دستمان رسيد. رفتيم سراغ نابغه زلزله دانشکده که حالا دکترای زلزلهشناسی گرفته بود و مسووليتی در پژوهشکده زلزله داشت.
خود مشنگم هم خام شدم و روی همين مساله ماجرای شورای شهر سال ۸۱ را جدی گرفتم. حماقتی که تا آخر عمر به آن خواهم خنديد.
ماجرا ساده است. روزنامه نگار کارش اطلاع رسانی است. در مورد جزئيات سو استفاده و يا اشتباهات شهرداری و وزارت مسکن و کلاهبرداریهای "بساز و بفروش"ها. کار روزنامهنگار بايد اين باشد که ريز مذاکرات دولت در اين باب را استخراج کند، دبيران شورای امنيت ملی را سينجيم کند و از جماعت بلند مرتبهساز بپرسد که چگونه مجوز ساخت چند برج را در کوچههای تنگ الهيه گرفتهاند؟ چه کسانی اجازه داده روی خاک دستی و يا سست و باغی و يا روی شيب برجسازی کنند؟
باور کنيد اگر همين بچههای روزنامه همميهن سابق میخواستند روی اين حوزهها کار کنند، عطريانفر و کرباسچی و قوچانی چپقشان را چاق میکردند.
کار روزنامهنگار اطلاع رسانی و نيز گفتگو با کارشناسانی است که ممکن است راههای حلی هم داشته باشند. ساز و کار دموکراسي به همين است!
Democracy depends on citizens having reliable, accurate facts put in a meaningful context.
اصل اساسی در روزنامهنگاری این است که مردم اطلاعات لازم را برای حاکمیت خودشان بدهی.
زلزله نه ربطی به اصولگرایان دارد، نه اصلاحطلبان. ولی مساله این است که نحوه تعامل ما و ایشان با چنین پدیدهای و آثارش چیست؟ تکنوکراتها و جامعهمدنیچیها در ۱۶ سال قدرتشان نشان دادند اینکاره نیستند. سیاستهای زیستمحیطیشان هم که اصلا جای دفاع ندارد که گوییم طبیعت را جدی گرفته بودند.
دولت دو ساله فعلی هم لابد میخواهد همه چیز را بیاندازد تقصیر قبلیها.
اگر ما روزنامهنگاریم و دستی در رسانههای داخلی داریم و میتوانیم موثر باشیم، و باز ساکت ماندهایم، حتما خائنیم. همکاران غلامحسین کرباسچی که این را میخوانند، یادشان باشد به روزی که دوباره هممیهن مجوز انتشار خواهد گرفت. این گوی و این هم میدان.
Labels: زلزله و سقوط روزنامهنگاری وابسته