الان داشتم کامنتهای
وبلاگ هنوز را میخواندم. يکی اشارتی کرده بود به اينکه چون
مجتبی روزنامهنگاری نخوانده، بيخودی رفته با يکی مثل ساقی قهرمان گفتگو کرده. راستش بايد پرسيد محصول دانشکدههای روزنامهنگاری ما چه بوده؟ آيا صرف تحصيل در دانشکده خبر يا ارتباطات علامه يا ... باعث انجام گفتگوهايی شده که باعث تعطيلی روزنامهها نگرديده است؟
ما ايرانیها موجودات جذابی هستيم! اگر ديديم کسی افتاده، چنان سنگسارش میکنيم که جايی برای زدن دوبارهاش نماند! شدهايم "بوسهل زوزنی". بلي، بیاحتياطی کرده مجتبی. خانم قهرمان وقتی آثارش در نشريات خارج از کشور منتشر شده، بايد با احتياط بيشتری با اين مقوله برخورد کرد چون حساسيتهای ارشاد و قوه قضاييه را میشناسيم.
اما شرق را تعطيل میکردند. با وضع فعلی حتما کارش تمام بود. مجتبی عامل تعطيلی نيست، يک قربانی است و حالا همه ريختهاند روی سر اين قربانی تا باز به قربانگاهش ببرند. يک لحظه شک نميکنم که با برنامه جديد جناح حاکم، جايی برای جولان دادن روزنامههای نزديک به چپها باقی نخواهد ماند. اعتماد ملی میتواند قربانی بعدی باشد، و اگر پاچهورماليدگی کروبی نبود، تا الان هفت کفن پوسانده بود.
با نظر سيدآبادی مخالفم که اخلاقی بودن گفتگو را زير سوال برده. کدام اخلاق برادر؟ کدام معيار؟ آقاجان! روزنامهنگاری در ايران يعنی اقامت در بند اعدامیها! بالاخره يک روز صدايت میزنند و کارت ساخته است!
الان عملا ۸ سال است که روزنامهنگاری ما زيادی عمر کرده است! وقتی کليات قانون مطبوعات را در ۱۶ تير ۷۸ تصويب کردند و بعدش ماجرای ۱۸تير پيش آمد و آغاز سرکوب و ماستمالی پرونده قتلها و فراموشی نقش جماعت زنجيرهای در فضاسازیهای سالهای ۷۰، میشد روزی را ديد که همه ما بدهکار شدهايم و در روز خبرنگار ولگردی اختيار کردهايم.
يادتان باشد که هيچ روزنامهنگاری به خودی خود مسوول بسته شدن رسانهای نيست، و تجمع گروهی روزنامهنگار که مورد تاييد حکومت نيستند، دير يا زود به تعطيلی منتهی خواهد شد. به روزنامهها برای تعطيل نشدن توصيه میکنند که کدام نيروها را بگيرند و کدامين را اخراج. مساله هم مربوط به زمان حال نيست. يادتان نرود که مهاجرانی به مدير روزنامه "آزاد" گفته بود که بايد از شر "زيدآبادی" راحت شود تا روزنامهاش بماند. زیدآبادی سردبیر "آزاد" بود و برای اینکه کسی کارش را از دست ندهد داوطلبانه رفت. البته روزنامه "آزاد" هم نماند. کاريکاتور احمقانه من موجب شد تا خودشان يک هفته منتشر نکنند ولی هيات نظارت رای به توقيفش نداد، و بعد از تعطيلی موقت، مجددا اجازه انتشار يافت.
فشار آوردن روی شانههای پورمحسن، عين ناجوانمردی است. عذاب وجدان به اندازی کافی دارد آزارش میدهد، ما جای حکومت مجازاتش نکنيم!
Labels: تعطيلی شرق