داور پيشنهادی کرده که جای تامل دارد. آنهم آمدن به بالاترين برای روبرو شدن با مخاطبان. من پيشنهادی فراتر دارم، و آن ايجاد فضايی برای گفتگو و بحث است، با مخاطبان و خودمان. اما چند نکته را میتوان پيشاپيش مد نظر قرار داد و بعد وارد اين فضا شد.
اول- حفظ حرمت يکديگر.
دوم- احترام به عقايد يکديگر. اگر کسی مخالف من بود، حتما احمق یا وابسته به رژیم و یا دیک چنی و ... نیست!
سوم- قصد پوز زدن نداشته باشيم. از پوز زنی فقط دعوا میتراود نه فکر. دعوا هم البته فوايد خودش را دارد، ولی ما که قصد دعوا نداريم.
چهارم- اگر هم نتوانستيم جواب مناسبی بدهيم، نترسيم و بگوييم که جوابی نداريم! يا رجوع دهيم مخاطب را به لينک مشخصی که مرتبط باشد و بيخودی سردرگمش نکنيم.
پنجم- جايگاهمان را مشخص کنيم. از منظر روزنامهنگار میخواهيم حرف بزنيم يا فعال حزبی و سياسی(۱)
ششم- از خواننده پنهان نسازيم که رابطهمان با قدرت چه بوده، با چه کسانی پالوده خوردهايم و میخوریم و ...(۲)
شايد نکات ديگری هم به ذهنم برسد که بعدا خواهم آورد.
از پیشنهاد داور هم استقبال میکنم و میدانم که نظر خوانندگان کمک بسیاری در یافتن مسیر کاریام خواهد کرد.
(۱) روزنامهنگاری که عضو حزبی باشد و مواضع حزب را تبليغ يا تشريح کند، اهل "پروپاگاندا" است. اگر موضعش بر اساس منافع حزبش تعريف شده باشد و پنهان سازد و فقط به توجيه آن بپردازد، خواننده را ناخواسته فريب داده است. روزنامهنگار میتواند ديدگاه خودش را داشته باشد ولی اگر از مقامی يا حزبی یا گروهی طرفداری کند، ابزار است.
(۲) بسياری از خوانندگان نمیدانند روابط روزنامهنگاران با اهالی قدرت چگونه تنظيم شده است. نمیدانند آيا کسی که ميزبان یا مهمان فلان وزير سابق يا سياستمدار بوده میتواند مستقل از روابطش نقد بنويسد يا نه؟ در اين طرف دنيا، روزنامهنگاران با روسای جمهوری يا وزرا نهار يا شام میخورند، گلف بازی میکنند، ولی هنگام انجام کار حرفهای رحم ندارند. وای به حال روزنامهنگاری که بفهمند چيزی را قايم کرده. روزنامهنگار میتواند بگويد که نظرش چيست، رابطهاش را هم بنويسد. قضاوت با خواننده خواهد بود.
Labels: بالاترين