هر وقت فاکس نیوز و الباقی نزدیکان به کاخ سفید اسم جنگ را میآورند، من چهار ستون بدنم قرچ قرچ میکند.
باور کردنی نیست وقتی ببینی توجیه کنندهگان حمله به ایران چقدر راحت حرف از زد و خورد میزنند.
مطمئنا وقتی ساختار یک حکومت مثل ما چنین بسته شود که وظیفه شورای نگهبانش جلوگیری از رسیدن قدرت به اکثریت باشد، می توان نگران بود که دشمنان میتوانند به راحتی بهانه لازم برای فشار به ملتی را وارد کنند. وقتی جنتی میگوید رای اکثریت باطل است، میفهمی چه کسی را مسوول نظارت بر انتخاباتت کردهاند و چرا. این چه جور جمهوریتی است؟
اگر به تاریخ تاریکمان بنگریم، چندان نمیتوانیم به یکدستی ملت در برابر بیگانگان امیدوار باشیم، و اگر همبستگی ایرانیان اول انقلاب نبود، وضعمان بعد از حمله عراق از امروزمان هم خیلی بدتر بود.
هر وقت میزان آمارگیریهای دروغی بیشتر میشود، میتوانی نگرانیهای دولت را حس کنی. سازمان ملی جوانان وقتی میگوید ۹۶ در صد جوانان از بودن در ایران لذت میبرند، خندهات میگیرد. کدام جمعیت آماری؟ با کدام امید؟ با کدام امکان پیدا کردن کار؟ با کدام تفریح؟ جوان ایرانی اینقدر نابینا شده؟ اگر این آمار را در کره شمالی بسته از میان جماعت چشم و گوش بسته میگرفتند، تعجب نداشت.
اگر صاحبان قدرت اندکی به این فکر میکردند که در روزگار فعلی باید دل مردم را بدست آورد و کمتر آزارشان داد، میشد اندکی امیدوار بود...
جای امیدواری هست؟
Labels: نا امیدی