یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, September 10, 2007
مشکل با جدايی​طلبان
بعضی از دوستان جدا دچار سو تفاهم هستند. نمی​گويم اختلافات زبانی تنها عامل سو تفاهم است، اما عدم کنترل رگ غيرت هم مشکل​ساز است.

هر گردی گردو نيست، و هر سوسکی هم سوسک ضد ايرانی نيست!

منتهی وقتی گروهی بخواهند عاملی پيدا کنند تا آنرا تبديل به عاملی برای تسويه حساب کنند، ديگر منطق نمی​تواند زبان مناسبی باشد و يا بايد ماجرا را در زمانی آرام​تر بررسی کرد يا اصلا وارد بحث نشد. من می​گويم انگور، طرف می​گويد استافيل!

برای بار صدم، انتشار کارتون "سوسک" روزنامه ايران را کاری اشتباه می دانستم و می​دانم و خواهم دانست. مسووليت کار هم بيشتر از آنکه گردن طراح باشد، بر گردن سردبير و مدير روزنامه بوده است. طراح و سردبير و مدير هم عذرخواهی کردند، ولی حس می​کنم کسانی که سال​ها بود دنبال بهانه​ای برای اعتراض به ظلمی که از طرف مرکز نشینان به آذری​ها تحميل شده بود از اين فرصت سو استفاده و بر خشم گروه بزرگی از مردام موج​سواری کردند.

کارتون سوسک منتشر شده توسط روزنامه کلمبوس ديسپچ، بار چندمی بوده که انتشار يافته و ما فقط اين بار کشف​اش کرده​ايم. باز هم خدا را شکر که همه عاقلانه رفتار کرده​اند و کار حداکثر به نامه​نگاری و اعتراض امضاييه ختم يافته. در روزگار فعلي، می​توان به زبانی منطقی سخن گفت.

از کامنت​دونی وبلاگ خانم شيرين احمدی​نيا، نامه اعتراض​آميز يک استاد دانشگاه فلويدا را خواندم، که سردبير روزنامه را توجه داده بود به رعايت حال کوبا توسط روزنامه​های آمريکايي، که هيچگاه کشوری با اين هم سابقه اختلاف با آمريکا را به فاضلاب و مردمش و حتی نفوذی​هايش را به سوسک تشبيه نکرده​اند، چونکه با جمعيت کوبايی​های پناهنده که حتی از فيدل دل خوشی ندارند روبرو می​شدند.

تصور کنيد آمريکايی​های به ستوه آمده از مهاجران مکزيکی بخواهند آنها را به موش تشبيه کنند که از فاضلاب​های مکزيک زده باشند بيرون و همينطور در کاليفورنيا زياد شده باشند. فکر می​کنيد خود راميرز که مکزيکی​الاصل است آرام می​گيرد؟ هر چه بخواهند هم روی دهانه چاه فاضلاب بکشند. خيال می​کنيد همان توجيه را مايک راميرز تحمل می​کند؟

اختلاف ما با حاکميت​مان شايد دليلی باشد که دل​مان خنک شود از چنين تشبيه​هايی و همه چيز را بياندازيم گردن حکومت، ولی می​توان به مساله نگاهی انتقادی هم داشت. می​توان نگاه انتقادی داشت و از کسی هم عصبانی نشد و فقط فکر کرد. امکانش نيست؟

صدای مايک را شنيديم، حرف​هايش را نيز هم. شايد اعتراض به او باعث شود بار ديگر بيشتر دقت کند. همين. مگر ما چيز ديگری هم می​خواهيم؟

Labels: