یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, October 04, 2007
به ياد عمران
بی اختيار يادم می​آيد به آن مطلبی که در دنيا سخن نوشته بود در بهار ۷۱، وقتی بعدش در دفتر گل​آقا ديدمش، صابری اندکی نگران بود ولی به روی خودش نمی​آورد. انگار زده بودند دفتر دنيا سخن را درب و داغون کرده بودند. آن روزها منتظر فرصتی بودند تا وزارت ارشاد را از خاتمی بگيرند. فاراد، بعدش دنيای سخن. گل​آقا هم انگاری در شماره نوروز مطلبی از نجف دريابندری چاپ کرده بود، در ادامه کارهايش تحت عنوان "چنين کنند بزرگان"...در باره "ساونارولا" بود و کتاب​سوزان.

يادم می​ايد وقتی که برای کتاب سال گل​آقا بايد کاريکاتورش را می کشيدم. اينقدر سخت بود که حد ندارد! شايد بزرگمهر بداند چه می​گويم!

هميشه با مرحوم شاپور می​چرخيد.

وقتی در سال ۷۸ رفته بودم پيش زرويی در دفتر طنز حوزه، او هم آمده بود. جلسه باحالی بود. اشاره​ای کرد به چند تا از کاريکلماتورهای بودار پرويز شاپور...مرديم از خنده. گمانم سید فرید قاسمی هم بودش.

يادم نمی​رود آن نيمه پنهانی که کيهان در باره​اش نوشت. روزی که رفتم با حسين شريعتمداری گفتگو کردم، و از نيمه پنهان دفاع می​کرد، گفتم لطفا از نيمه پنهانی که برای عمران ساخته​ايد دفاع کنيد. هيچ نگفت.

خدا بيامرز استاد راهنمایم، مرحوم دکتر اخروی همکلاس دوران دبيرستانش بود و از شعرهای عمران می​گفت. هميشه سراغ کارهای جديد عمران را از من می​گرفت.

عمران در جلسات تحريريه هم هر از گاهی می​آمد. ساکت بود ولی وقتی "تيکه" می​انداخت، نمی​توانستی ساکت بمانی. بعضی از همکاران گل​آقا عملا طنزپردازان کارمند شده بودند، ولی عمران، طنز را هم سر کار می​گذاشت.

هيچوقت از او تلخی نديدم و نشنيدم. اگر کسی را هم مسخره می کرد، در کمال آرامش بود و مهربانی.

پارسال، روزی که خواندم که خانواده صلاحی بی​عمران شده، توی دلم خالی شد. آنقدر گريه کردم که​ حد ندارد. چند روز. چند شب. هر وقت يادش می​افتادم. می​انديشم آدمی چون من که آنقدرها او را نمی​شناخت و به او نزديک نبود، اينچنين نالان شده بود، وای به حال نزديکان​اش.
عمران مستقل بود. به حکومت نچسبيد. به سياسيون وابسته نبود. مدح هيچ حاکمی را نگفت.
روح​اش شاد و خندان

Labels: