نمیخواهم نمک روی زخم بپاشم.
آرش روزنامهنگار محترم و زحمتکشی است. کار کرده و باید حقاش را بگیرد. امنیت شغلی داشته باشد.
وقتی روزنامه اعتماد ملی راه افتاد، خطاب به بر و بچههای کارتونيست گفتم که آيا میدانيد داريد با يک روزنامه حزبی ديگر همکاری می کنيد؟
وضعيت روزنامه نگاری ايران را درک میکنم، و می دانم بچهها مجبورند با احزاب صاحب رسانه کار کنند، ولی اصول روزنامهنگاری نوين بيخودی نمی گويد که بايستی از کسی که به نحوی پوششاش میدهيد، مبرا باشيد! روزنامهنگاری که برای یک حزب کار می کند، نهایتا و ناخواسته، پروپاگاندا-چی میشود.
اتفاق بدی که افتاده، این است که روزنامه نگاران به شیخ مهدی کروبی اطمینان کردند و برای روزنامهاش کار کردند. می توان محافظهکارانه در باب اخراج نوشت و مسوولیت کروبی را مطرح نکرد، ولی او نهایتا مسوول است.
وقتی همه و همه با شیخ ۵۰ هزار تومانی حرف زدهاند و او فقط سخنان مدیر نامربوطاش را میپذیرد، می توان تاسف خورد به حال کشوری که او احتمالا رئیساش میبود.
الان خیلیها نگران آرش هستند، باید هم نگران او بود و هم بقیه بچههای روزنامه "بی اعتماد". چه کسی میتواند به اعتماد ملی، اعتماد کند؟
Labels: اعتماد ملی