من وارد جزئیات دعوای وبلاگی-حقوقی نمیشوم، چون لزومی ندارد.
اما میبینم که به بهانه آزادی بیان، آزادی را ملکوک میکنیم، و به بهانه دفاع از خود، در آزادی بیان را میخواهیم ببندیم.
ترجیح دادم تجربهای ساده را منتشر کنم برای بعضیها...
چند ماه پیش در یکی از رسانههای محترم غربی، مطلبی علیه شخص من نوشته شده بود. نویسنده با من مشکلی شخصی داشت و دارد. از آن رسانه برای حملهای شخصی علیه من استفاده کرده بود.
اتهامات شاخداری علیه من نوشته بود. خود آن رسانه هم پیش از انتشار با من تماس نگرفته بود تا صحت مطلب را بررسی کند و نظر مرا جویا شود.
با دبیر مربوطه تماس گرفتم و پرسیدم پاسخگو کیست؟ گفت تو هم جواب بده، منتشرش میکنیم! گفتم این پاسخ دادن عملا مشروعیت بخشیدن به کار اشتباه شما خواهد بود.
مطابق قانون میتوانستم هم برای فرد و هم برای رسانه مشکل درست کنم و حداقل با شکایت از آن نشریه، کلی پول به جیب بزنم، ولی به عنوان یک روزنامهنگار این کار نکردم و خیالشان را هم راحت کردم که چنین نخواهم کرد.
از دبیر آن رسانه خواستم حداقل به اصول روزنامهنگاری پایبند باشد.
میتوانستم این دعوا و جزئیاتش را بیاورم در وبلاگم و کلی بحث راه بیاندازم. میتوانستم بدترین کار ممکن که شکایت باشد را انجام بدهم. میتواسنتم همان روشهای احمقانه قبلیام را ادامه دهم که اعصاب خودم و دوستانم را خرد کرده بود.
نشریه هم مطلب جعلی را از روی سایتش برداشت. حداقل حسن نیتی بود که میتوانستند نشان دهند.
Labels: دعوا و پرهیز از آن