۹ سال پیش که شنیدیم اتفاقی برای داریوش فروهر افتاد.
فائزه هاشمی مدیر مسوول روزنامه زن که نماینده مجلس بود و سال ۷۷ داشت روی انتخابات شوراها برای روزنامهاش آز این طرف و آن طرف مطلب جمع میکرد، ارتباطش با ملیمذهبیها هم بیشتر شده بود و جماعت هر خبری میشد به روزنامه زن میرساندند.
آن روزها فضا آنقدر ترسناک بود که حد ندارد. هر روز، منتظر بود آدم جدیدی را بدزدند. وقتی مختاری و پوینده ناپدید شدند، بعضیها حدس می زدند کار کسانی باشد که با ماجرای اتوبوس نویسندگان ارتباط داشتهاند.
گروه فرضی فرزندان نواب صفوی، عملا فرزندان گمنام امام زمان از آب در آمدند.
بعدها گفته شد که آن دوره، اولین قربانی پیروز دوانی بوده، نه فروهرها. گفته میشد که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نفسهای پایانیاش را کشیده. گفته میشد...
۹ سال گذشت. دولت خاتمی قدرتش را با پیگیری قتلها نشان داد و ضعفش با را با رها کردن پرونده آشکار کرد.
امروز، همان تفکر حاکم بر قتلها، ارزشگرایی کور، تفاوتی با انرژیهستهای پرستی ایدئولوژیک ندارد. مخالفت با آن یعنی نفی تقدس.
کدام تقدس؟
Labels: اول آذر