یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, December 17, 2007
مدار بسته سياست-۲
گمان من بر اين است که فقط با تصميم بالاترين مقام کشور و احتمالا لابي قدرتمندی که عملا موثر است، ترکيب کانديداها مشخص خواهد شد. آن هم بر پايه برنامه​ای برای چند سال آينده. اصلاح​طلبان عملا نمی​توانند در صورت کسب تاييديه ميدان گستره​ای برای تاثير گذاری داشته باسند. کدام رسانه؟ کدام شبکه ارتباطی قدرتمند و کدام داوطلبان واقعا معتقد می توانند پيام اين گروه را منتقل کنند؟

به نظر من وبلاگستان ميدان موثری نيست. سايت​های اينترنتی هم عملا با تعداد بازديد کننده​های محدود خود رقمی نيستند. دو سال پيش و در جريان انتخابات رياست جمهوري، بعضی از بر و بکس خيال کردند با وبلاگ می توان معين را رئيس جمهوری کرد. آنهم با اين تعداد بازديد کننده وبلاگ خودش که فاتحه​اش خواند شد.

وبلاگ خالی نمی​تواند چيزی را تکان بدهد، ترس بازجويان و کيهانی​ها هم بيخودی است. وبلاگ عين ماده خامی است که نمی​دانی چطوری به خورد مشتری بدهی. گوشت خام فقط نزد ديو و دد طرفدار دارد!

از خالی​بندی​های رايج در مورد تعداد بازديدکننده​های وبلاگ​های پرطرفدار که بگذريم، آيا می​توان تخمين زد کل بازديد کننده​های وبلاگ​های فارسی چقدر است؟ و کل بازديد کننده​های وبلاگ​های سياسی-اجتماعی قابل تعيين است؟

بالاترين البته توانسته موازنه قديم را اندکی به هم بزند و توجه خوانندگان را متوجه وبلاگ​های کشف نشده هم بکند. اما باز چه نسبتی را از کل استفاده کنندگان از اينترنت در بر می​گيرد؟

مساله بعدي، بحران مشروعيت نزد اصلاح​طلبان است. هاشمی آيا اصلاح​طلب است؟ کروبی چه؟ خاتمی چه وزنی دارد؟ آمدن اسم خاتمی به عنوان حامی گروهی از کانديداهای شورای شهر چقدر در فرستادن جماعت به شورا تاثير داشت؟ نتيجه حضور اين گروه در شورا چه بوده است؟ آيا مردم از نقش اين عده اطلاع دارند؟ و اگر مطلع هستند، ميزان رضايت تا چه حدی بوده است؟

آیا باز اصل اصیل رحمت به کفن​دزد اولی می​تواند ناجی اصلاح​طلبان باشد؟

فکر می​کنم برای موثر بودن بر لايه​های مختلف جامعه بايد ابزارهای مناسب​تری را يافت، و يا ترکيب جديدی از ابزارهای موجود را امتحان کرد.

با اين​همه، نمی​توانم بپذيرم که انتخابات "مهندسی" شده بتواند تغيير مثبتی در خلاف جهت تعيين شده قدرت ايجاد کند. الان درگيری جديد در ميان راست​ها فضا را جذاب​تر کرده. برائت جستن الهام و مشاوران رئيس جمهوری از طرح امنيت اجتماعی گاف محشری است. انگار کسی ارتباط ارگانيک ميان احمدی​نژاد و احمدی مقدم را نمی​داند.

---

يادم افتاد به گفتگويی که در سال ۱۳۸۱ با حسين شريعتمداری کردم. از او پرسيدم شباهت روزنامه کيهان با روزنامه​های شوروی دوران استالين چيست؟ زود بحث را برد به سمت اسلامی بودن اين طرف. از سوالم هم خوشش نيامد. معلوم بود که خوشش نخواهد آمد از اين مقايسه. همان روزها داشتم کتاب روشنفکران و عاليجنابان خاکستری را می​خواندم و با کيهان دهه هفتاد و مقايسه می​کردم. می​شد ديد با وجود تفاوت​های کلی شوروی دوران استالين و ايران بعد از جنگ، چه از نظر اجتماعی و چه از منظر تعداد اعدام شده​ها، باز روش​های جماعت اطلاعات و رسانه​ای تبليغ کننده دولت و نافی منتقدان چقدر به هم شبيه است. انگار با "مهندسی فرهنگی" می​خواهند جلوی روند رو به تغيير جامعه بايستند. شايد هم به وضعيت آلمان شرقی دهه هشتاد نزديک شده​ايم...

Labels: