یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, December 31, 2007
سال ۲۰۰۷
راستش اين سال ۲۰۰۷ يکی از عجيب​ترين، پربارترين و پرکارترين سال​های عمرم بود. درس، کار، کتاب، رفتن به خانه و شهر جديد و ... يک طرف، يادگرفتن عکاسی هم يک طرف!

من در طول سال​های اخير با زبان و گاه رفتار تندم، بعضی​ها را از خودم راندم، ولی آنها را که دوست بودند، ماندنی​تر يافتم. سال ۲۰۰۷ برای من اين ارزش را داشت که دوستانم را بهتر شناختم و از طريق دوستانم، خودم را.

سعی کردم آرام بگيرم و از تبعيدی عصبانی به تبعيدی نسبتا عصبانی تبديل شوم. آن وقت​ها تا ماجرايی وبلاگی پيش می​آمد، بشمار ۳ می​​خواستم چشم طرف را در بياورم، ولی الان حس می​کنم وبلاگ گاهی ابزاری بوده برای آنکه آشغال بودن خودمان را راحت​تر ثابت کنيم، و احتمالا در اين زمينه گاهی موفق هم بوده​ام! از دوستان خوبی مثل سینا و فرناز، آزاد نویس و غیره که کمی مرا به خود آوردند ممنونم.

درس باعث شد نگاهی متفاوت به روزنامه​نگاری پیدا کنم، کارآموزی ۶ هفته​ای در تلویزیون سی​بی​سی کانادا هم البته کمک کرد نگاهم اندکی گسترده​تر شود. همینکه شانسش را داشته باشی که کار چند نفر حرفه​ای را از نزدیک لمس کنی، بسیار خوشایند است.

دوره فشرده یک​ساله ما عاملی بود برای آشنایی با روزنامه​نگارانی از کشورهای دیگر که به کانادا مهاجرت کرده​اند. از برزیل و آرژانتین و ]پرو و کلمبیا و افغانستان و کنیا و زییمبابوه و هند و پاکستان ...معلم​های خوبی داشتیم که سال​ها در رسانه​های کانادایی کار کرده بودند. البته این دوره می​توانست بهتر از این هم باشد، ولی همیشه اولین گروه موش آزمایشگاهی از آب در می​آیند و ما هم موش​های بدی نبودیم!

راستش برايم سخت بود باور کنم که می​توانم از پس اين دوره برآيم يا نه. معدلم بد نشد، ۷/۳ از ۴. البته نمره چيزی را ثابت نمی​کند، فقط برای خودم مهم بود که بعد از ۱۰ سال درس نخواندن امکان​پذير هست يا نه؟ اگر همت امروز را داشتم مطمئنا فوق ليسانسم را نيمه​کاره رها نمی​کردم و خدابيامرز دکتر اخروي، استاد راهنمايم را غمگين.

Labels: