شکست پرسپوليسآخ که من چقدر عصبانی شدم. زورم گرفته بود از اين باخت و فقط توجيه میکردم که خب، اين فقط در جام حذفی بوده است و ربطی به ليگ ندارد.
اما میشود آن پشتها را ديد که حميد استيلی و باندبازی جديد موجود در تيم قرمز پايتخت، دارد فضا را برای نفس کشيدن قطبی تنگ میکند. قطبی احتمالا خيال میکند همه به صداقت او هستند. خبر ندارد با چه گرگهايی طرف شده.
شکست علیآبادیحال کردم! کيف کردم از اين صفايی فراهانی. به خاک ماليدن پوزه جماعت انگار فقط از دست او بر میآمد. عادل هم خوب کار کرد، و فقط اميدوارم شايعات جديد واقعيت نداشته باشد و مزاحمتی برايش فراهم نکرده باشند. کافی است يک پرونده جديد هم برای اين يکی درست کنند.
قهرمانی نيم فصل با لطف سايپا
آقا اين علی دايی از بقيه بچههای پرسپوليس قرمزتره! کار سايپا در خراب کردن موقعيت سپاهان يک بود!
مربی تيم ملینشد! کاش يک مربی درست و حسابی پيدا میشد که اذيتش نمیکردند و مجبور هم نبود بازيکن تحميلی قبول کند. در اين چند سال، هميشه حرف و
حديث فراوانی در مورد فوتباليستهای سفارشی تيم ملی شنيدهايم. در دوران دهداري، میگفتند چند نفری عملا آنتن تيم هستند. در اواخر دهه پيشين هم هميشه حرف از استاد اسدی بود. به هر روي، آدم فقط بايد دعا کند يک مربی خوب که بتواند از همين توانايیهای نصف و نيمه بچههای ايرانی بهترين بهره را ببرد به ايران بيايد و چند سال بگذارند کارش را بکند.
Labels: فوتبال