الان است که صدای "خسن آقا" و نواب اربعه ایشان در بیایدها...
آقا، بیخیال.
عید غدیر بر همه آنهایی که از این عید شاد میشوند مبارک باشد. بر کلیه سادات قدیم و جدید هم. یکی از تفریحات قدیم ما این بود که از ملت شجرهنامه طلب میکردیم و بعد به ایشان میگفتیم که قبول نیست! مال دوره صفویه بوده و جعلی است!
خداوند به پدربزرگ پدری عزیز ما خیر دهاد که در سالهای ۱۳۱۰ مانع نامگذاری فرزندان و نوادگانش با نامهای مقدس و عربی شد، و سر همین هم شناسنامه پدر من "سید" ندارد. گمانم خوابی دیده بود. از "سید یعقوب کوثر" نقل است که زمانی سیدها با اسامی مقدس بر سر کار خواهند آمد و آبروی خاندان پیغمبر را میبرند. لااقل ما نقشی در این ماجرا نداشته باشیم! البته حتما میدانید که زمان مورد نظر ایشان، این دوره نیست!!!
اوائل انقلاب هم که خیلیها دوست داشتند بزنند توی کار آخوند شدن، این اسم قرطی ما مانع شد. آخر میشود نام یک عمامه به سر بشود "سید نیکآهنگ کوثر"؟ حالا درست است که اسم دوم من به خاطر تولدم در ۱۵ شعبان "مهدی" است، ولی با همه چیز شوخی، با اسامی روحانیون هم شوخی؟ حتی خسرو خوبان نامش را کرد "روحالله حسینیان"!
به هر حال من یکی که از این عید غدیر خوشم میآید و خب، خیلیها خوششان نمیآید. خب به آنان تبریک نمیگویم و تبریک سال نو هم بسشان است!
در ضمن، این روزها تورنتو هوای خیلی جیگر و نازی دارد. امروز صبح حتی میشد با یک پیراهن بیرون رفت. البته بر همهگان معلوم و مبرهن است که هوای خوب در زمستان کانادا شدیدا گول زننده است و غافلان خیلی سریع به عاقبت شوم غفلت پی خواهند برد.
تکمله:
ما نفهمیدیم این ماچ کردن سینه سادات را کدام آدم بامزهای اختراع کرده، ولی بد چیزی است! من که مطمئنا در چنین روزهایی دور و بر خانه انجلینا و دیگر علیا مخدرههای هالیوود پیدایم نمیشود تا بیخودی اصرار کنند و توی تعارف بیافتند! البته اگر آنها تصادفا جزو سادات از آب در بیایند و شجرهنامهای از عهد صفویه به این ماجرا کمک کند، حرف دیگری است!
Labels: غدیر