الان به طور تصادفی يادداشت غمانگيز
علی دهقان را میخواندم.
يادم آمد به تحقيق ناتمامم برای انجمن صنفي، در سمت بازرس. روی يک روزنامه اقتصادی که خبرنگارانش رسما آگهیبگير شده بودند متمرکز بودم و با چند نفر از افرادی که از روزنامه رفته بودند، و نيز چند نفر از کسانی که آن زمان برای روزنامه مینوشتند گفتگو کردم*.
يکی از خارج شدهها نامهای چند صفحهای نوشته بود و به جزئياتی اشاره کرده بود که نمیشد به راحتی از کنارش گذشت. از طرف ديگر اگر کار بيخودی به دادگاه کشيده میشد، تعداد زيادی از روزنامهنگاران بدون دليل کارشان را از دست میدادند.
ماجرا ساده است. بعضی از روزنامههای اقتصادی عملا صفحههای خود را به اسم خبر میفروشند، بیآنکه نشانی از "رپرتاژ" پای صفحه باشد.
بعضي از دبيران اقتصادی روزنامهها نيز عملا صفحه اقتصادی روزنامه را حراج میکنند. و بدتر از آن، بعضی از روزنامهنگاران بدون گرفتن هديه تن به انتشار خيلی از خبرها نمیدهند.
آن سال البته در مورد سو استفادههای غیر اخلاقی بعضی از سردبیران اقتصادی از نیروهای تازهکار برای جلب آگهی هم یک تحقیق کوچک کردم که سرم سوت کشید.
روزنامهنگاری اقتصادی در این طرف دنیا
من برای یک خبرگزاری اقتصادی کار میکنم. اخبار ما روی بلومبرگ، یاهو نیوز و دیگر رسانههای اقتصادی مهم منتشر میشود. بسیاری از روزنامهنگاران این حوزه، از اخبار بازار پیش از همگانی شدن مطلع هستند ولی حق ندارند از اطلاعات موجود برای خود یا کسی استفاده کنند. در همین باره با یکی از خبرنگاران سیبیسی بحث کردم و گفت یک خطای ساده به معنای پایان حرفه روزنامهنگاری همراه با بدنامی است. فرد لنگن که برای گلوب اند میل هم مینویسد معتقد بود که قیمت نامش در رسانهها صدها بار بیشتر از سهام تقلبی بورس میارزد و هیچگاه ریسکی نمیکند که به خودکشی حرفه ایاش بیانجامد.
خبرنگار حق ندارد از موسسه یا حوزه مربوطه هدیه دریافت کند.
خبرنگار و اعضای تحریریه حق ندارند نقشی در گرفتن آگهی داشته باشند و مدیر بخش آگهیها حق ندارد برای حذف یا انتشار خبری، تحریریه را تحت فشار قرار دهد.
در این میان، بارها اتفاق افتاده که مدیر شبکهای از ترس قطع آگهیهای یک آگهی دهنده از انتشار گزارشی جلوگیری کرده است. اما بیآبرویی ناشی از سانسور خبری بعدها گریبان طرف را گرفته.
من دوستان زیادی در حوزه اقتصادی دارم که میدانم ممکن است از این نوشته ناراحت هم بشوند، اما دوست دارم نظر آنها را هم بدانم.
-------
* متاسفانه پیش از سفر به کانادا این گزارش نا تمام، همراه با متن یک کتاب تخصصی که ۴ سال وقتم را گرفته بود را پنهان کردم که هیچگاه پیدا نشد و عملا گم شده است.
Labels: آگهیبگیران