یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, January 07, 2008
مملکت امام​ زمانی
ده-یازده سال پیش، درگیر انتشار خبرنامه​ای برای یک کنفرانس بین​المللی بودم. با اعصابی خرد و قلبی نا مطمئنه! يکي از بچه​ها می​گفت نگرانی ما بابت درست شدن سروقت مسائل بيخود است. گفت که در مملکت امام زمان، اصلا نبايد نگران چيزی بود! در اوج عصبانيت از او پرسيدم منظورش چيست؟

گفت: وقتی هيچ چيزی سر جای خود نيست، نادان​ترين آدم​ها در راس امور هستند، علنا می​بينی چه دزدی​های می​شود و مورد تاييد بالاترين مقام​های کشور قرار می​گيرد و کسي جيکش در نمی​آيد، آخر سر هم چرخ مملکت هم دارد می​گردد و مردم هم نان​شان را می​خورند، خب، بايد همه امور دست نيرويی ماورا باشد ديگر. در نتيجه به اين مملکت می​گويند مملکت امام زمانی.

راستش را بخواهيد، مشکل اصلی مملکت ما نديدن است. می​خواهيم پروژه​ای را به انجام برسانيم، نمی​دانيم که بايد به طور همزمان چند کار صورت گيرد تا نتيجه دلخواه حاصل شود. جاده​ای را می​​کشيم، بعد يادمان می​آيد که بايد از زير آن لوله گاز و کابل برق را هم عبور دهيم. سد می​سازيم، بعدش يادمان می​آيد که بايد حوزه آبخيز سد را مديريت کنيم و نگذاريم مواد آواری بعد از هر سيل به مخزن سد سرازير شود و عمر را سد را کاهش دهد. در يک محله کوچک ده تا برج می​سازيم بی​آنکه بدانيم وضعيت فاضلاب، ترافيک، فضای سبز و ... مورد نيازمان چيست؟

نياز به منبع حرارتی در زمستان که نياز جديدی نيست. بزنيم به تخته، گاز هم داريم. برای مصرف چند مملکت به جمعیت ایران خودمان.

می​خواهیم گازمان را صادر کنیم، ولی هنوز برآوردی از میزان مصرف داخلی​مان نداریم. شبکه داخلی کشش لازم را برای رساندن گاز به بسیاری نقاط دوردست را فاقد است.


فرهنگ مصرف، نداريم! خانه​سازان نسبتا بی​شرف ما بی​آنکه به شاخصه​های انرژی توجه داشته باشند، هر آشغالی را به بيشترين قيمت تحويل​مان می​دهند. خودمان انگار فقط می​خواهيم گليم خودمان را از آب بکشيم بيرون، در نتيجه فلان لق بقيه هم ميهنان نسبتا عزيز.

مشکل خود ما هستيم. از شهروند عادی گرفته، تا خانواده و نهايتا دولت. بعد از جنگ، فرهنگ مصرفی آرام آرام حاکم شد و بر اساس همان فرهنگ، خودمان ترتيب خودمان را داديم. این همه مرکز فرهنگی درست شد، ولی کدام فرهنگ صحیح مصرف منابع را تولید کردیم؟

یک شوخی بزرگ این بود که سازمان بهینه سازی مصرف سوخت که دو سالی مشاورش بودم، از نظر مصرف بهینه انرژی بدترین ساختمان ممکن را در اختیار داشت و چهار برابر و نیم حد استاندارد انرژی مصرف می​کرد. وزیر نفت، از خودرویی استفاده می​کرد که دو برابر حد لازم بنزین می​سوزاند و در عین حال مبلغ بهینه سازی مصرف سوخت هم بود. رئیس سازمان حفاظت محیط زیست سوار یک خودرو آلاینده محیط زیست می​شد و کافی بود این مساله را به به دکتر حجت بگویی تا گردنت را از جا بکند.

ارزش سوخت را نمی​دانيم. ارزش آب تهران را ندانسته​ايم. نمی​دانيم که داريم ماتحت مبارک​مان را بهترين آب دنيا می​شوييم. خودروهای کثافت​مان را با آن آب چند روزی مثل عروس می​کنيم.

مساله دردناک اين است که همبستگی ملی وجود ندارد. سياست گند زده به همگرايی ملی. اگر من شيرازی که سردم شده درک می​کردم با نگه داشتن حرارت خانه ام روی ۲۰ درجه سانتيگراد به جای ۲۵، می​توانم به هموطنی ديگر در نقطه​ای دوردست که دارد از سرما می​ميرد و گاز ندارد کمک کنم، حتما اين کار را می​کردم، ولی کو درک؟ پول گازش را دارم، فلان لق بقيه. اصلا تقصير دولت است. به جای آنکه گاز را صادر کند، بايد گاز را به همه نقاط بکشاند و خودمان هرقدر خواستيم مصرفش کنيم. پولش را می​دهيم خب!


ما واقعا سختی نکشیده​ایم! بلد نیستیم صرفه​جویی کنیم. مصرف بهینه خسیس​بازی نیست. یاد نمی​گیریم و به بچه​های خودمان هم نمی​آموزیم.

از ماست که برماست.

Labels: