یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, January 14, 2008
سوال: گرفتن رای از مردم به بهانه تهدید دشمنان به هر قیمتی منطقی است؟
بعضی از دوستان معتقدند که بايد به خاطر فضای جنگي، برای نشان دادن اتحاد به دشمن، بدون در نظر گرفتن مسائل مختلفی که در طول ساليان گذشته گريبانگيرمان بوده در انتخابات شرکت کنيم.

چند نکته خاص وجود دارد:

دولت هماهنگ با بالاترین مقام​های نظام سیاسی، با عدم شفافيت در مساله غنی​سازی، سرکوب مخالفان و منتقدين سياسی و غير سياسي، از بين بردن آزادی رسانه​ها، موقعيت پرتنشی در صحنه بين​المللی ايجاد می​کند.

حاکمیت، نیروهای سیاسی نزدیک به خود را نیز دیگر به راحتی تحمل نمی​​کند و با آمریکایی خواندن منتقدین خودی، عملا نشان می​دهد که فضا به چه سمتی حرکت خواهد کرد.

رای دادن در هر شرایطی، تبدیل به وظیفه میهنی و دینی می​شود تا دشمنان کشور حساب کار دست​شان بیاید.

با توجه به آشنایی دست​اندرکاران انتخابات به رای​سازی، و عدم تحمل نهاد​های ملی و بین​المللی نظارتی، امکان تقلب و رای​سازی عملا فراهم می​شود.

با نگاهی به گذشته، چند مساله را می​توان از لابلای تاريخ جستجو کرد.

ادامه جنگ و حفظ کشور در وضعيت پرتنش، عامل مهمی در تحکيم پايه​های نظام به صورتی غير قابل اصلاح بود. منتقدين آرام آرام از صحنه سیاسی حذف شدند، و مخالفين هم يا وارد عمليات مصلحانه شدند، يا فراری شدند و زندانی و يا به دشمن پيوستند. حاکميت فضای ترس و "شل کن-سفت کن" از آن موقع نتيجه داد.

نگه داشتن کشور در وضعيتی به دور از آرامش امکان نديدن ضعف​ها را فراهم می​کند و دوام و بقاي ساختاری که اصلاح​ناپذير می​نمايد، در اين شرايط امکان​پذير است.

سوال اين است که آيا تکرار همان وضع گذشته فقط آمار را بالا می​برد يا می​تواند عاملی برای اصلاح يا تغيير باشد؟

حاکميت از مردم می​خواهد که در انتخابات شرکت کنند، بی​آنکه رای مردم تاثيری در سرنوشت​شان بگذارد. به عبارتي، به جای حاکميت مردم بر مردم، حاکميت اقليتی که قدرت و اقتصاد را در اختيار دارد بر مردم را شاهديم. به گمانم رابطه در ساختار دموکراتيک بايد دوطرفه باشد. تا زمانی که ساختار حاکم از رای مردم تنها جنبه تزئينی​اش را مد نظر قرار می​دهد، مردم چه انتظاری می​توانند از رای خود داشته باشند؟

سوال ديگر اينکه گزينه​های موجود، و کسانی که عملا شانس عبور از صافی شورای نگهبان را دارند، چقدر توان بيرون راندن کشور از باتلاق خودساخته را دارند؟

در سال​های پيش از مجلس ششم که حتی جناح راست خاتمی را جدی گرفته بود(۷۶-۷۸)، و اصلاح طلبان ضعف خود را در مقابل ساختار سلبی حکومت عيان نکرده بودند، رای مردم عاملی در تحولات کشور بود. وقتی ميزان تنش با آمريکا و اروپا در دوران هاشمی رفسنجانی روز به روز بيشتر می​شد، ايجاد آرامش و زبان نرم خاتمی عملا در عرصه بين​االمللی نتيجه​بخش بود. وارد درگيری با افغانستان نشديم(تابستان ۷۷) وزارت اطلاعات به عمليات حذف فيزيکی منتقدين اعتراف کرد(پاييز و زمستان ۷۷).

از طرف مقابل، ضعف دولت در جمع کردن ماجرای ۱۸ تير و ايجاد مجلسی ابتر و بی​خاصيت (مجلس ششم)، نشان داد که اصلاح​طلبان در رويارويی با قدرت، عملا هيچکاره​اند و ول معطل.

اين گروه يک بار با تجديد نظر در سیاست​ها و شعارهای خود بعد از شکست سنگين مجلس چهارم، توانسته بود از طريق انتخابات رياست جمهوری در سال ۷۶، خود را به نحوی مثبت بازسازی کند. بعد از شکست در انتخابات شوراها در سال ۸۱، مجلس در سال ۸۲ و ریاست جمهوری در سال ۸۴، هنوز نتوانسته اعتماد عمومی را جلب کند و اين نمی​تواند نکته مثبتی باشد. راه يافتن تنها چند کانديدای نام آور به شورای شهر تهران در مقابل اصولگريان چندان اميدوار کننده نيست.

آيا راه​يابی گروهی از اينان که مطمئنا قوی​تر از مجلسيان دوره ششم نيستند، می​تواند فضای کشور را تغيير دهد؟

Labels: