یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, January 15, 2008
و باز هم انتخابات
دوستی برایم نوشته بود که نفس انتخابات و وجود آن، نشانه دموکراسی است. چرا آنرا دور باطل دانسته​ام؟

اتفاقا من هم معتقدم انتخاباتی صحیح، سالم و به دور از آنچه ما در ایران داریم، می​تواند راه دموکراسی را هموار کند، اما آنچه امروز شاهد آنیم، یعنی حذف، رای​سازی و انتصاب کاندیدا، اسمش فقط انتخاب است و در عمل گنجشک رنگ کردن است و به مشتری جای غالب کردن به جای فولکس واگن قورباغه​ای!


برای رنگ کردن خلق​الله هم بیا و یک پسوند مقدس برای کارت بگذار. خداوند مرحوم ماکیاولی را بیامرزاد که فرمود چقدر راحت می​توان با پوشش مذهبی دهان خلق را بست. اصلا من با این پسوند و پیشوند مشکل دارم! کره شمالی، جمهوری دموکراتیک خلق کره است. بهترین راه به گند کشیدن مفهوم "دموکراتیک" را می​توانید در این کشور ببینید. پاکستان و ایران هردو "جمهوری اسلامی" محسوب می​شوند. توضیح اضافی لازم دارید؟

انتخاباتی که نتیجه​اش تاثیر چندانی روی آینده مردم نخواهد داشت، قدرت را مهار و پاسخگو نمی​کند، در چنبره نظارتی حاکمیت گیر کرده، چه جور انتخاباتی است؟ به نظرم کسانی که دغدغه دموکراسی دارند و خود را واقعا طالب مردم​سالاری(نه مردم سالادی دینی!) می​دانند، باید یک بار و برای همیشه تکلیف را مشخص کنند. انگار جماعت به حاکمیت بدهکارند و باید با وجود رد صلاحیت گسترده موجود و عدم تحمل ساختار، سر خم کنند و بگویند بفرما، سوار شو، ما هم هیچکاره​ایم. چند بار طی سال​های گذشته شنیده​اید که جماعت گفته​اند که تا خواست​ ما برآورده نشود در انتخابات حاضر نمی​شویم، و درست چند ماه مانده به انتخابات آمدند و طبق معمول دست از پا درازتر به خانه​های​شان برگرشتند؟

چهار سال پیش در هنگام تحصن گروهی از مجلسیان به رفیقی اهل تمیز که عضو حزب مشارکت بود می​گفتم که این کار راه به جایی نخواهد برد. می​گفت که برعکس، مردم به حمایت از کاندیداهای خود بر می​خیزند و خواست خود را به حاکمیت نشان خواهند داد. خاطرتان هست نتیجه آن کار چه شد؟ جماعت سه سال و نیم در برابر از بین رفتن حق مردم ساکت ماندند و تحصن نکردند، از همه مهم​تر به خواست حکومت بر ادامه سانسور و خفه کردن مطبوعات گردن نهادند، در برابر سرکوب دانشجویان ناتوان ماندند و گروه زیادی از همان نماینده​های محترم آنقدر درگیر کارهای اقتصادی شدند که یادشان رفت باید انتظاراتی را هم براورده می​کردند.

سال​ها حرف از رای مردم بود. مدعی هستند که نمی​شد به رای مردم اطمینان کرد! یعنی ۲۱ میلیون را مردم کشک؟ گفتند مردم همراهی نمی​کردند. با که همراهی کنند؟ با کسانی که همه چیز زود از یادشان می​رود؟ کسانی که یادشان مانده خاتمی تهدید کرده بود که خواهد گفت چه کسانی در برابر خواست مردم سنگ​اندازی می​کنند. لطفا این اینترنت لعنتی را جسجتو کنند...لطفا هر چه لینک دارید از سخنان مستقیم خاتمی را برایم در کامنت​ها بگذارید تا از خواب غفلت بیدار شوم!

مگر بازیگران این عرصه تغییر کرده​اند؟ مگر نیروهای تازه نفس را به میدان آورده​اند؟ تاکتیک جدیدشان برای مقابله با حرف زور چیست؟ آیا به شعارهای​شان پایبندند؟ قبلا شعار "ایران برای همه ایرانیان" می​دادند. لطفا بپرسید سهم ایرانی غیر مسلمان و حتی غیر شیعه چیست و چگونه محقق می​شود؟ سهم یک ایرانی "بهایی" چیست؟ چه کسی از حقوق او دفاع می​کند؟ رجبعلی مزروعی یا محسن آرمین؟ آیا حتی حاضرند با آنها دست بدهند و سر یک سفره غذا بخورند؟ به خانه​های​شان دعوت​شان کنند و مشکلی را حل؟

ایجاد دموکراسی با بازیگرانی که روند غیر دموکراتیک را باور دارند، غیر ممکن به نظر می​رسد.

خاتمی و دولت اصلاحات می​توانست با تهدید به خروج از حاکمیت در موقعیتی که رای مردم را در اختیار داشت، کاری کند که امروز سخن از بیهوده​گی روند فعلی نزنیم.

Labels: