اين روزها صحبت از رد صلاحيتها و از دست رفتن بخت کانديداهای مردمی برای حصور در انتخابات است.
۴ سال پيش، نمايندگان "مردمی" در مجلس متحصن شدند، و يادم نمیآيد شنيده يا جایی خوانده باشم که مردم برای حمايت از
نمايندگانشان، جايی تجمع کرده باشند يا برای ديدار از حاميان خود، حتی به مجلس سری زده باشند.
این روزها هم فقط میخوانیم که گروهی از نمایندگان با سران اصلاحات دیدار داشتهاند، و یا فلان نماینده سابق چنین گفت و چنان.
بحث جذاب برای من این است، که اگر این برادران و خواهران نسبتا محترم، نمایندههای بالقوه مردم هستند و مردم به ایشان نیاز دارند، چرا برای حمایت از حق ضایع شدهشان کاری نمیکنند؟ چرا مردم جمع نمیشوند دم وزارت کشور، چرا طرفداران نامزدها در همان مساجد خودشان به همان سبک قدیمی نمیروند اعتراض کنند؟
مساله ساده است. فاصلهای که میان نمایندهها با مردم وجود دارد، باعث شده که هیچ وقعی به مجلس نگذارند و فقط گمان کنند که همان رای دادن نهایت مشارکشان خواهد بود.
نمایندهها، عملا نماینده مردم نیستند. ساختار غلط موجود، چنین کرده. همیشه سیاسیون میگویند که مردم باید هزینه بدهند. کاملا منطقی است، اما برای چه کسانی؟ برای این نامزدها؟
حالا میشود دید چه کسانی شدیدا نگران هستند. اگر مردم نگران بودند، و مجلس برایشان واقعا اهمیت داشت، میشد اثرش را دید. به قول حجاریان، وقتی فشاری از پایین صورت نگیرد، چانهزنی در بالا هم بیفایده خواهد بود. نه؟
Labels: انتخابات