این روزها ممکن است از همه طرف حرفهای مختلفی بشنویم که رای دادن در انتخابات، پذیرش مشروعیت است، و یا میزان مشروعیت یک حکومت و دولت، برگزاری انتخاباتی آزاد و بدون ترس از قدرت گرفتن مردم است.
فارغ از همه این بحثها، به نظر میرسد هر گروهی متناسب با قدرت خود در ساز و کار فعلی، یا نفوذ اجتماعی خود، تفسیری متفاوت ارائه دهد.
مطلب اخیر عباس عبدی در 'اعتماد ملی" نکات جالبی داشت:
...هر انتخاباتي چنان که از نامش پیداست بايد امكان انتخاب را براي مردم، مطابق خواستها و سلايق خودشان فراهم كند، و از اين منظر حذف و رد صلاحيت ديگران (چه قانوني و چه غير قانوني) عوارض خاص خود را دارد. زيرا رد صلاحيت از دو حال خارج نيست، يا اينكه گروههاي رد صلاحيت شده پايگاهي ندارند و در صورت شركت هم رأي لازم را نميآورند، يا اينكه به احتمال بسيار آنان همچون ديگران ،نامزدهاي انتخاب شدهاي خواهند داشت...
...ركن دوم انتخابات، سلامت آن است. سلامت از هر حيث مدنظر است. هم در برابری اجرای قانون، و امكانات و بي طرفي كامل حكومت در اجراي انتخابات و هم در وجود حاكميت مرجع قضايي مستقل بر تصميمات هيأت نظارت بر انتخابات و نيز استقلال كامل اين هيأت از گرايشهاي سياسي...
...ركن سوم يك انتخابات مورد قبول، كارآمدي نهاد برآمده از انتخابات است. در موضوع انتخابات مجلس، وظايف اصلي آن نظارت و قانوننويسي و تخصيص منابع مالي و بودجه دولت است هرگونه خدشهاي در اجراي اين وظايف و نيز هرگونه محدويتي كه انحصار قانوننويسي و تخصيص بودجه را لغو كند و يا نظارت مجلس را همعرض يا تحت ساير نظارتها قرار دهد و يا آن را محدود كند، به بلاموضوع كردن نهاد برآمده از انتخابات منجر خواهد شد...
دیگران هم نگاههای خودشان را دارند. من ماندهام که در چنین فضایی، که ارکان انتخابات عملا مخدوش هستند، تاثیر رای دادن در آینده اجتماعی کشور چیست؟
مجلسی که در بهترین حالتش قدرت ندارد امکان تعدیل ساختار از آن گرفته شده، آیا میتواند باعث تغییر نگاه حاکمیت شود؟ مجلسی که زور کنترل نهادهای نظامی و انتظامی را ندارد، مجلسی که نمیتواند از پس یک دولت قانونشکن برآید، چه نامی میتوان برایش متصور شد؟
یادم میآید کلاس تاریخ سوم دبیرستان که بحث بر سر تفاوت مجالس فرمایشی پیش از انقلاب بود.
آیا نتیجه زحمات مردم عزیز بازگشت به همان نوع مجلس از نوع فعلی(با ریش و ...) است؟
الان نزدیک به ۳۰ سال از آغاز انقلاب میگذرد، و بیش از ۷۰ در صد جمعیت ایران، بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند. چند در صد مردم ایران بعد از سال ۵۸ به مدرسه رفتهاند؟
خداوند مرحوم جرج اورول را بیامرزاد که حداقل "قلعه حیوانات" را نوشت. حکومت ناپلئون هم مشروعیتی کامل داشت. رقبا هم یکی یکی حذف شده بودند.
سیر نزولی تحریف مفاهیم ما را به کجا خواهد برد؟
آخر و عاقبت ما این خواهد بود که شایعه مذاکره احمدینژاد با وزیر دفاع آمریکا در قطر را قبول میکنیم، چون به نهادهای موجود اعتماد نداریم و برآمده از رای واقعی مردم نمیدانیمشان. نتیجه این میشود که اگر در صحنههای بینالمللی هم موفقیتی کسب شود، باز نگاه داییجانناپلوئنیمان عود میکند و نتیجه توطئه و روابط پشتپردهمیخوانیمش.
نتیجه این میشود که نظر ۶ پیرمرد فاقد عقل اجتماعی و صاحب قدرت، از چهل و چند نفر میلیون ایرانی مشروعیت بیشتری پیدا میکند.
ماندهام، آیا شرکت در چنین انتخاباتی، تایید مشروعیت نظر ۶ نفری است که احتمالا دچار ناراحتی روحی و مزاجی و عقلی هستند، یا چیز دیگری؟
فقط سوال کردم.
Labels: انتخابات