یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, February 11, 2008
صلاحيت يا عدم صلاحيت، مساله چيز ديگری است
امروز فضای سياسی داخلی به سمت و سويی رفته که انگار به اين راحتی​ها نمی​توان به بهبودش اميدوار بود. گزينش، احراز صلاحيت و تمامی اين بازی​ها از اول انقلاب برای همه دردسر ساز شده است.

به عنوان مثال، وقتی پسری در سال ۱۳۶۲ در کنکور سراسری قبول می​شود ولی به خاطر عضويت پدرش در ساواک، با وجود تحمل مجازات و زندان، به دانشگاه راه نمی​يابد، می​توانيد فضا را بهتر لمس کنيد. يا دختر يک امير سابق که پدرش از سال ۱۳۵۸ تا ۶۲ در زندان بوده، از راه​يابی به دانشگاه محروم می​شود. اين اسمش ردصلاحيت نيست؟

فضای ترس و لرز سال​های ۶۰ را خيلی​ها درک نکرده​اند. خيلی​ها در اول انقلاب فقط با همين منطق پاکسازی شده​اند. زندگی​های بسياری از دست رفته، بچه​های طلاق و جدايی خيلی حرف​ها دارند که بزنند.

وقتی نوه آيت​الله خمينی صلاحيتش احراز نمی​شود، می توان متوجه شد که قربانی روندی شده که پدربزرگش به نحوی مسوول آن بوده است. مطمئن باشيد کم نبوده​اند مردمی که دقيقه به دقيقه بانی و باعث همه چيز را نفرين کرده​اند...حتی اگر اثر داغ دل مردم هم اعتقاد نداريد، شايد به تجربه در زندگی افرادی ديده باشيد که کار خطای يک نسل را ممکن است نسل ديگر جوابگو باشد. اصلا جالب نيست، ولی خيلی از ما نمونه​هايش را شاهد بوده​ايم.

ايستادن در برابر ظلم اگر ادعای "شيعه" باشد، بايد در "شيعه" بودن اکثر مقامات ايران شک کرد. مطمئنا کسی از رد صلاحيت کسی خوشحال نخواهد شد. ولی اينکه معلوم شود کاری ظلم محسوب می​شود و نواده توسعه دهنده​اش، ناخواسته قربانی آن عمل شده، می​تواند چشم ما را اندکی باز کند.

کاری که در دهه شصت در دانشگاه​ها صورت می​گرفت و عملکرد انجمن​های اسلامی و کميته​های انضباطی از نظر منطقي، تفاوت چندانی با روش هيات​های اجرايی و نظارت ندارد. اگر کاری بد است، هميشه بد است و اگر خوب بوده و امروز بد، بايد زهرش را هم تحمل کرد.

۲۹ سال از پيروزی انقلابی گذشته که خواست برپاکنندگانش، از ميان رفتن تبعيض و نابرابری بود. امروز، اساس و پايه کار، تبعيض و نابرابری است.

Labels: