احمد بورقانی رفت. نمی دانم چرا به رفتن هرکسی فکر می کردم، جز همین یکی. انگاری که دلت نمی تواند رفتن کسی را بپذیرد که جز خوبی و زیبایی و جوانمردی و آزادگی از او چیزی ندیده ای؛ از آنها بود که پشت صحنه آزادی بیان و جنبش دموکراسی و تولید فکر و اندیشه حضور دارند و بودن شان اینقدر بزرگ است که نبودنش را نمی توانی باور کنی. خبرش می رسد و زیر پایت خالی می شود و باورت نمی شود که ممکن است رفته باشد.
Labels: بورقانی