من نمیدانم دولت چرا بیخودی این همه بودجه مملکت را دور میریزد تا یک نمایش گسترده برگزار کند که نتیجه اش در عمل فرقی برای کسی نخواهد داشت.
روزی که خاتمی در "داووس" سخن از دموکرات بودن ایران در برابر دیگر کشورها میزد، خندهام گرفت. نگفت رشد دموکراسی در بقیه کشورها به کدام طرف است و ما در چه وضعیتی قرار داریم.
وقتی خواندم دکتر عارف کنارهگیری کرده، تا اندازهای از کارش خوشم آمد. اولا، نظر بقیه را نپرسید، تا همان بلایی سرش بیاید که سر دکتر معین آمد. اگر دکتر معین مثل عارف، قدرت تشخیص داشت، امروز سرنوشتش بهتر میبود. الان معین تبدیل شده به موجود تاریخ مصرف گذشتهای که هیچکس حتی کسانی که گلویشان را برای او جر میدادند، احوالش را نمیپرسند.
وقتی خاتمی سخن از فاجعهبار بودن رد صلاحیتها میکند، یادش میرود که در همین ساختار بوده که خیلیها بالا آمدهاند و با گردن نهادن به آن، عملا به آن مشروعیت داده. چه خودش، چه یارانش. اگر چنین وضعی نامشروع است، گردن نهادن به آن بر اساس آموزههایی کهخاتمی مدعی عمل به آن بوده، حرام است.
بازی انتخابات در ایران، روزی سران حاکم را پشیمان خواهد کرد، که البته آن روز امکان بازگشت به نقطه ۲ خرداد، میسر نخواهد بود. چه برای مردم، و چه برای آنها.
امروز، ۷۰ در صد جمعیت ایران زیر ۳۰ سال سن دارد. سرنوشت جامعه دست پیرمردانی است که برای جوانها تصمیم میگیرند. چه کسانی این ۷۰ در صد را نمایندگی میکنند؟ پیران یا میانسالها؟
Labels: انتخابات