امت همیشه در صحنه آماده رای دادن، معمولا عامل رای ندادن چند ده میلیون نفر و شکست را چند تا غرغرو مثل من میدانند. لازم به ذکر است که این وبلاگ در سال گذشته حداکثر ۱۲ هزار بیننده در یک روز و حداقل ۱۹۰۰ تا در روزی که به روز نشده داشته است.
سوال اینجاست که چرا دهها و بلکه صدها وبلاگ طرفدار رای دادن، جلسات وبلاگنویسها و...با آن همه خیالی که در باره تاثیرگذاری وبلاگستان دارند، آنچنان بیتاثیر است که نتوانسته مردم را تشویق به حضور بیشتر کند؟
من از زمانی که این وبلاگ را راه انداختهام، حرفم این بوده که رای دادن در این ساختار کاری بینتیجه است، پس رای نمیدهم و نظرم را نمیگویم. به کسی هم اهانت نمیکنم و و بر عکس معتقدم که همه باید بتوانند کاری را که درست میدانند انجام دهند.
معتقدم که انتخابات در ایران تعریفی ندارد، و نمایندگی مردم در حکومت فعلی کاملا بیمعناست.
به نظرم تا زمانی که ساختار این چنین است، هر کسی که وارد این بازی میشود، قاعده بازی را پذیرفته و آنرا قبول دارد، پس نق زدن که که شورای نگهبان چنین است و چنان و رهبری و سپاه و الباقی در آن دخالت میکنند، نادیده گرفتن واقعیتها است.
اگر انتظار دارید این بازی به هم بخورد، باید قاعده بازی را به هم بزنید و نگذارند شما را اینچنین به بازی بگیرند.
امروز قائممقام حزب اعتماد ملی میگوید شرکت در انتخابات به این نحو که امکان نظارت روی شمارش آرا و غیره نباشد، بیمعناست. مگر جماعت از اول نمیدانستند که مانع حضور نمایندگان احزاب در محل شمارش آرا خواهند شد؟ مگر نمیدانستند که رای مردم، زینت نظام است؟
برعکس کسانی که خیال میکنند حکومت خواهان عدم شرکت مردم است، فکر میکنم این ساختار به آمار بیش از هر چیزی محتاج است، و علت تقلبهای گسترده در سالهای اخیر زنده شدن مردهها در شب انتخابات علاوه بر بالاتر رفتن رای بعضی از گزینهها برای آمار بیشتر است.
اکثریت خاموش بیخودی به کسی دوبار اعتماد نمیکند. تمام زور این جماعت برای بیدار کردن اکثریتی بود که از خود آقایان بیدارتر است. فکر میکنم اکثریت خاموش این بار باعث بیداری اصلاحطلبان شود که بدانند کارهایشان چقدر بیثمر بوده.
Labels: انتخابات