همانطوری که گفتم، من درموقعیتی نیستم و نخواهم بود که به کسی جز خودم بگویم چه باید کرد و چه نباید کرد. منتهی آنقدر آزادم که عقیدهام را بیان کنم.
برخلاف بسیاری، من به آینده ایران ناامید نیستم، برعکس امیدوارم که نسل جوان به طور کامل از خاتمی و خاتمیچیها و کسانی که آیندهشان را به اینان گره زدهاند عبور کنند.
سالها پیش، مطلبی منتشر شد تحت عنوان 'عبور از خاتمی' و صدای خیلیها را درآورد. به نظرم ایده جالبی بود که نباید در یک نفر خلاصه شد و همه تعاریف را بر اساس او تنظیم کرد.
بر خلاف اندیشه خیلی از دوستان، من از خاتمی خوشم میآید. در دفعاتی هم که با او همصحبت شدهام، احساس آرامش کردهام. اما این دلیلی برای قبول رهبری او از نظر من نوعی نیست.
ما در روزگاری زندگی میکنیم که با تعاریف سنتی چندان سازگار نیست. ممکن است سیاست بر اساس عرف، همچنان بیپدر و مادر باشد، اما در روزگار جدید، اطلاعات به راحتی در دسترس همه و با سرعتی بسیار زیاد قرار میگیرد. پنهان کردن مسائل به راحتی روزگاری نیست که اخبار با تاخیری زیاد به مردم میرسید. آرشیوی از اکثر عقاید و نظرات روی شبکه اینترنت موجود است، و لازم نیست روزها و ماهها در کتابخانه ملی وقت صرف کنی تا یک گفته را کشف کنی.
گمان نمیکنم گره زدن سرنوشتمان به گذشتگان و درگذشتگان، راه پیشروی ما باشد، اما از تجربیات شکست خورده با ایشان میشود درس گرفت.
من نمیتوانم شخصا به گروهی اعتماد کنم که عاملان قتلها و اعدامهای دهه ۶۰ را تطهیر میکنند. حتی معتقدان افراطی نمیتوانند بگویند که نمیشود تصمیمهای یک رهبر مذهبی را زیر سوال برد وقتی از دوران پیامبران گذشته!
قبول دارم که سیاست گاه قبول بد در مقاببل بدتر است. اما چرا از میان خوب و خوبتر امکان انتخاب نداشته باشم؟
ساختار فعلی در ایران، شرایط را به سمت سقوط پیش میبرد. سهم مدیران ارشد مملکت در این سقوط قابل فراموشی نیست. پذیرفتن خطای گذشتگان و پذیرش مسوولیت حداقل کاری است که باید انجام شود.
من به عنوان یک ایرانی که به سرنوشت کشورم میدانم که گذر از این وضعیت سالها و یا حتی نسلها به طول خواهد انجامید. هرچیزی که باعث نگرانی صاحبان نامشروع قدرت و مکنت و ثروت دولتآورده میشود، نشانهای است که باید روی آن متمرکز شد. این نظر من است.
چه کسی خوشش بیاید و چه نیاید، من نگاه مذهبی خودم را دارم، اما این دلیل نمیشود که بپذیرم به نام مذهب، آینده خانهام ویران شود، نمیتوانم زیر بار این دروغ بزرگ بروم که ما برتر از دیگرانیم چون شیعه هستیم.. نمیتوانم قبول کنم چون 'سید' نامیده میشوم، فرقی با یک 'نجس' هندی دارم.
من نمیتوانم نگاه خودم را به کسی تحمیل کنم، و از کسانی که تحمیل کننده سیاست، نگاه و جهانبینی خود هستند، بیزارم. از نگاه من، جماعت مدعی در ایران، شاگردان فقیهانند. من از فقه و فقیه وقتی به حاکمیت میرسد، خیری ندیدهام.
نگاه فعلی آیتالله منتظری شاید نشاندهنده مشاهده یک تجربه ناموفق باشد که زمانی طرفدارش بوده است. گمانم آیتالله سیستانی با وجود نفوذ زیادش، نشان داده که میتوان از حاکمیتی که به نزول دین میانجامد فاصله گرفت.
این نگاه من است که حتی با مخالفت نزدیکانم هم روبروست. باعث خوشحالی من است که با آزادی کامل میتوانند روبرویم بایستند، همان آزادی که ممکن است خودشان مانعش باشند.
ادامه دارد
Labels: راهبرد؟