اين سرمای نابهنگام ديروز بدجوری من را انداخت. امروز صبح بعد از ضبط برنامه يکهو سرم گيج رفت و تلوتلو خوران افتادم. حالا خوب بود که نمی خواستم صدای کلاغها سهگانه را درآورم، چون بخشی را پيشاپيش آماده کرده بودم.
زنگ زدم محل کارم که ببينم اوضاع کار چطور است. ديروز آنقدر خبر روی سرمان ريخته بودند که عين سيگاریهای حرفهای که سيگار بعدی را با قبلی روشن میکنند، بدون وقفه خبرها را میگرفتيم و میفرستاديم روی خط. معمولا از ميزان فشار روز در ساعات اول بامداد میشود مطلع شد. اگر از ساعت ۶ بمباران خبری شوي، روزت فتيلهپيچ است!
خلاصه ما که نفهميديم کدام پدرآمرزيدهای گفته بود که "تن مپوشانيد از باد بهار"...اين يکی بدجوری ما را گرفت.
Labels: سرما خوردگی