یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, April 27, 2008
گفتمان
چند روز بعد از انتخابات نکبت‌بار شورای شهر تهران می‌گذشت. مهمان یک استاد دانشگاه بودم که خیلی هم به هوش و نگاهش ایمان دارم. می‌گفت تو چطوری در وضعیتی که بخش عمده جامعه آرام آرام دارد از نگاه حاکم دور می‌شود، و دیگر خریدار بازی اصلاح‌طلبان نیست آمدی و خودت را وارد بازی شوراها کردی؟

همزمان، آن روزها وقتی گفتمان زور برادران چشم‌بند زن را می‌شنیدم، حس می‌کردم که مسیری که دارند طی می‌کنند، نهایتش کجاست، و ضعف اصلاح‌طلبان هم مسیر را به کجا خواهد برد.

نا ‌امید شدن کامل من از اصلاح‌طلبان البته در آبان ۸۰ رخ داد. وقتی به خاطر منافع وزارت‌ نیرویی‌های مشارکتی، جماعت مانع پاسخگویی‌ام شدند و ترجیح دادم روزنامه‌ای که مبنای آن گفتگو نیست و منفعت گردانندگانش است، و البته نمادی از کل ساختار مشارکت و دولت بود را ترک کنم.

کارهایم در حیات نو اکثرا انتقاد از اصلاح‌طلبان بود، و البته مهندس تقی‌زاده به خاطر منافعش بعضی بخش‌ها را سانسور می‌کرد.

در همان ایران هم بارها کاریکاتورهایی کشیدم که خاتمی موضوع اصلی بود، اما نمی‌شد خودش را کشید. در سال ۸۰ هم به مدیر کل اخبار ریاست جمهوری پیشنهاد کردم طرح‌های انتقادی را برای بولتن بکشم تا خاتمی با ندایی منتقد هم روبرو شود.

وقتی هم آخرین روزنامه‌ای که عملا برایش کار می‌کردم از من دعوت به همکاری کرد، شرط را این گذاشتم که خیلی راحت هم خودش را نقد کنم هم بقیه اصلاح‌طلبان را.

---

من از کشور خارج نشدم که تبدیل به مخالف شوم. آمدم چون نمی‌خواستم به سرنوشت خیلی‌های دیگری مبتلا شوم که عملا بازیچه شده‌اند. تهدید و هویت‌بازی و تطمیع و ...نمی‌توانم بگویم کسانی که به آن وضع راضی هستند، اشتباه کرده‌اند یا نکرده‌اند، من نخواستم مثل آنان باشم.

در سال ۲۰۰۴، طرحی با امضا گروهی به پارلمان اروپا و نهایتا پارلمان هلند که رئیس دوره‌ای اتحادیه اروپا بود داده شد که از آنها می‌خواست گروهی از روزنامه‌نگاران ایرانی را برای راه‌اندازی شبکه‌ای رسانه‌ای یاری کنند. دست‌اندرکاران سابق و فعلی روزآنلاین همین کسان بودند. فرح کریمی نماینده ایرانی‌الاصل هلند هم بانی پیشبرد این طرح برای راه‌اندازی یک شبکه ماهواره‌ای شد، که مقرر شد سالیانه ۱۵ میلیون یورو بودجه‌اش باشد که مردم هلند از آن حمایت می‌کنند، نه دولت و پارلمان روی آن نظارت می‌داشت.

اما این اتفاق نیافتاد. دولت ایران به تکاپو افتاد، وزیر خارجه ایران به هلند رفت، شرکت نفت شل فشار آورد، اتاق بازرگانی و ... و نهایتا ان ۱۵ میلیون یورو خرد شد و تبدیلش کردند به چند پروژه کوچکتر، که رادیو زمانه هم از دل آن بیرون آمد.

در طول این سه سال کار روزآنلاین، یک در صد کارهایم برگشت خورده و سانسور شده، اما کسی به من نگفته چه بکشم، و کسی به من زور نگفته که چه نکشم. بسیاری از کارهایم هم با روند کلی و حتی نگاه شورای تحریریه هماهنگ نبوده است. به خیلی از طرح‌های من هم انتقاد داشته‌اند.

در طول سه سال تا کنون یک بار از موسسه حامی پروژه نامه‌ای دریافت نکرده‌ام که این طرح یا آن، اگر به این صورت بود یا آن، بهتر می‌بود.

روند کاری من در روزآنلاین، ادامه همان روندی است که از سال ۱۳۸۰ شروع کرده‌ام، اما آزادتر. اگر در ایران آزاد بودم، خیلی تندترش را می‌کشیدم.

---

من روزنامه‌نگاری منتقد روند اداره کشور هستم. شاهد نابود شدن امیدهای خودم و مردم به دموکراتیک شدن ایرانم. گمان می‌کنم مشروعیت کل تا زمانی که اکثریت جامعه تاییدش نکرده، بر باد است، اما این فقدان مشروعیت برایم دلیل تبدیل شدن به یک عنصر اپوزیسیون ضد نظام نیست! من یک ایرانی‌ام که می‌خواهد آزادانه حرفش را بزند. اگر دفاع از آزادی بیان و عدم تکرار منطق حاکمیت یا گروه‌های سیاسی، فعالیتی برای قدرت‌گیری سیاسی است، بهتر است همان را هم وابگذارم.

---

نظر شخصی‌ام را در باره انتخابات در محدوده خودم گفته‌ام و خواهم گفت. اسمش را هم تبلیغ نمی‌گذارم. دایره محدود ولی آزاد شخصی‌ام است. همه کسانی که رای داده‌اند، و رای نداده‌اند، به یک اندازه برایم عزیزند. نه اهل جمع کردن هم‌عقیده‌هایم هستم، نه برچسب زدن به جماعت مخالف.

من فعالانه، در انتخابات شرکت نمی‌کنم. یعنی انتخاب می‌کنم که رای ندهم. همین. این با تحریم فرق می‌کند.

---

من که نمی‌خواهم هدایت یک جریان سیاسی را بر عهده بگیرم که راه حل بدهم! می‌گویم که گفتمان فعلی جماعت اصلاح‌طلب جوابگوی نیازهای من و جامعه نیست. می‌گویم که روش‌شان خطا است. اگر کسی می‌خواهد رای جمع کند و مسیری بگشاید، او باید راه حل بدهد. اگر دیدم منطقی است، نظرم را می‌گویم و اگر دیدم غیر منطقی است، باز هم نظرم را در همینجا منعکس خواهم کرد.

می‌بینم که روش اصلاح‌طلبان جذب کننده اکثریت جامع نیست. اینکه مجبور باشم چون اینها فقط مقابل طرف دیگر هستند به نامزدهای‌شان رای دهم، برایم جا نمی‌افتد. مثل این است که بدانی طرف مقابلت بیماری لا علاج جنسی دارد، و باز خودت را مجبور کنی بدون مراقبت ویژه با او معاشقه کنی!

اگر اصلاح‌طلبان رای من نوعی را می‌خواهند، باید برای جلب نظر من و امثال من تلاش کنند، نه اینکه من برای رای دادن بدون دلیل به ایشان خودم را به این در و آن در بزنم. دیالوگ و حتی مونولوگ اصلاح‌طلبی در روزگار فعلی پاسخگو نیست. گردن نهادن به نهادی مثل شورای نگهبان و پذیرش بی چون چرای زورگویی ضد دموکراتیک آن، از نظر من اهانت به شعور من نوعی است. سکوت رضایت‌مندانه فقط برای راضی نگه داشتن نهادهای حاکم، و نهایتا گرفتن تایید صلاحیت به قیمت تایید فشار دائمی بر مردم، ارزش انتخابات را به صفر میل می دهد. اگر اصلاح طلبان معتقدند که این روند غلط است، باید مقابلش بایستند.

---

ادامه دارد

Labels: