یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, April 19, 2008
پست شماره ۴۹۹۶
بابا جقدر سخته ننوشتن! دارم مطالب دوستان را در یک پست می‌گذارم، ولی عجب پستی مىٰ‌شود! الان سخنان گهربار ریاست جمهوری را خواندم، و عجیب به هوش و ذکاوت کسانی که از او دوری گزیده‌اند ایمان آوردم.

این ماز جبرانی که هفته گذشته پیشش رفته بودم، در برنامه کمدی‌اش می‌گفت که آدم باید دوست و مشاور خوب داشته باشد. آخر احمدی‌نژاد این حرف‌هایش را اگر پیش یک آدم عاقل زده بود و طرف می‌گفت بهتر است این حرف‌ها را نزنی چون ضایع می‌شوی، شاید محمود اندکی فکر می‌کرد و بعد حرف می‌زد، اما در ایران، اساس انتخاب مشاور، بی‌شعوری است و سطحی‌تر بودن از رئیس جمهوری.

در دوران هاشمی، مشاورینش اکثرا یک مشت متملق بودند و بادمجان دور قاب‌چین.

در دوران خاتمی هم البته وضع از این بهتر نبود.

وقتی چند نفر آدم حسابی دور رئیس دولت نباشد، که به او بگوید این کرسی‌شعرها چیست که می‌گویی، همین می‌شود دیگر. آنوقت آدم‌های احمق‌تر هم فقط می‌آیند این سخنان گهربار ایشان را ماله می‌کشند.

چند روز پیش دوستی ساکن آمریکا می‌گفت خاتمی و احمدی‌نژاد به سهم خود به ایران گند زده‌اند؛ خاتمی شرایط را برای ظهور احمدی‌نژاد آماده کرد و بستر بالا آمادن جماعت را، احمدی‌نژاد هم بلایی بر سر ایران آورد که هزار سال باران سیل‌آسا و استفاده از آفتابه نمی‌تواند این گندها را پاک کند!

یاد مرحوم گوبلز بخیر. حداقل گوبلز نسبت به مشاوران محمود احمدی‌نژاد اندکی عاقل بود، البته نتیجه کارش چندان خوب از آب در نیامد...

Labels: