شاید برای ما ایرانیها بحثی تکراریتر از عدم توانایی کار گروهی طولانی مدت وجود نداشته باشد. حاصل جمع ما از تفریقمان بیشتر است!
اتحادهای ما معمولا کوتاه مدت و برای رسیدن به منافعی گذراست.
بعضی از ایرانیان خارج از کشور، علت تشکیل نشدن محلههای واقعا ایرانی را کوتاه بودن عمر مهاجرت ایرانیان میدانند که باعث شده بلاتکلیف بمانند.
اما آیا در همان ایران خودمان اتحادی داشتهایم که بخواهیم در خارج از کشور نمونه کوچکش را بسازیم؟
اگر سرمایه ایرانیهای آمریکای شمالی را جمع بزنی، سرت سوت میکشد. با یک دههزارم آن میتوان یک رسانه کاملا حرفهای راه انداخت که نه دیگر نیازی به کمکهای اروپاییها باشد و نه آمریکاییها. با یک هزارم آن میتوان صندوقی برای کمک به استعدادهای مهاجر ایجاد کرد که وقتشان را برای درس خواندن صرف کنند، نه شستن ظرف و کار در مکدونالد و قهوهخانه. با ...
آیا با توجه به فرهنگ ما ایرانیها، چنین چیزی امکانپذیر است؟
حاکمیت در ایران هیچگاه از ایرانیان خارج از کشور نمیترسد و نخواهد ترسید. به گمان من، دولت ایران از مهاجرت مزاحمان داخلی و اقامت دائمیشان در خارج حمایت هم میکند. چرا که میداند هموطنان هیچگاه از چنین کسی نه حمایت میکنند و نه میگذارند راحت به جایی برسد.
اگر حرکتی هم در خارج از کشور به سوی جمع شدن بر اساس یک برنامه بلند مدت باشد، از ناکجا آباد زیرابش میخورد. انگار جماعت میدانند میشود روی نقاط ضعف حسابی کار کرد و حلقه را گشود.
تصور من از ایرانیان با اسعتداد خارج از کشور، کرمهای شبچراغی است که حاضر نیستند دور هم جمع شوندتا نور بیشتری بدهند و فقط این طرف و آن طرف چشمکی میزنند تا بمیرند.
ادامه دارد
Labels: گفتمان