این روزها میان تندروها و کندروها و میانهرو و الباقی دعواست. این طرف رقیب را متهم به تحریف وقایع میکند و طرف دیگر هم هکذا.
ماجرا بامزه است. خاتمی میگوید صدور انقلاب مورد نظر آیتالله خمینی غیر خشونتبار است.
من سوال دارم! کجای انقلاب ما غیر خشونتبار بود که صدور "نرمولک"بار باشد؟ کجای انقلاب ما با بخشش همراه بود؟ شاید هم سن و سالهای من یادشان بیاید محاکمههای اول انقلاب و پیامهای تند رادیویی را: "بسما... المنتقم".همهاش سخن از خداوند انتقامگیرنده بود، نه خداوند بخشنده مهربان!
به یاد ندارم رهبر انقلاب سخن از نرمی و عطوفت زده باشد. محاکمه بدون هیات منصفه هم که همان زمان جا افتاد. هر چه دادستان هم میگفت و میخواست، تبدیل به حکم میشد.
دیشب یادم آمده بود به پارکینگ بولدوزرها در کنار "باغ دهقان" شیراز که گویا در سالهای اولیه انقلاب، تعدادی از بهاییهای به قتل رسیده را آنجا دفن کرده بودند، بدون هیچ سنگ قبری.
یادم افتاد به سال ۶۴ وقتی پدربزرگ مادریام فوت کرد و به شیراز آوردند جنازهاش را. چند متر آن طرفتر گویا قبر جوانی بود که نمیخواستند روی سنگش چیزی نوشته شود. شنیدم نوجوانی بوده اعدامی.
بر و بچههای جهرم حتما ماجرای "قنات" را شنیدهاند و نقش نماینده مجلس وقت در سال ۶۰ که بعدها وزیر کشور دوران هاشمی شد. چند نفر از هوادارن احزاب مخالف را در قناتهای جهرم زنده به گور کردند، نمی دانم، ولی سال ۶۲ گمانم پدر یکیشان را دیدم.
بچههای مدرسه راهنمایی شهید مطهری شیراز، آقای منجذب را شاید به یاد داشته باشند. مدیر جدی مدرسه را. دختر ۱۳-۱۴ سالهاش به چه گناهی اعدام شد؟ صدها دختر نوجوان دیگر به چه گناهی رفتند؟ نوه دختری حاج حبیب مشکسار هم احتمالا همان روز اعدام شده بود. او به چه گناهی رفت؟
من نمیدانم. نمیتوانم بفهمم چطور خاتمی اینقدر راحت صورت مساله آن سالها را برای تبرئه دیدگاهی پاک میکند. حتی اگر خودش در این ماجرا نقشی نداشته، اما جزیی از مجموعه بوده و سکوت در برابر آن وقایع، احتمالا گناهی را پاک نخواهد کرد.
تکلیف طرفداران خشونت که پیشاپیش معلوم است!
Labels: خشونت