من گاهی شک می کردم که خدا بیامرز صابری که زمانی مشاور آیت الله خامنهای بوده، به او هم متلک میانداخت یا نه؟ چند بار سر بزنگاه وقتی داشت برای بعضیها از عصبانیت هاشمی رفسنجانی از گلآقا حرف می زد و اینکه به خاطر گلآقا خوان بودن اهالی بیت، اتفاقی نمیافتد، فال گوش ایستاده بودم و چیزهایی شنیدم. یکی دو بار هم در سالهایی که در گلآقا نبودم چیزهایی از او شنیدم.
اما گاهی میتوانستی با ترکیب "گل آقا" و "شاغلام" و "غضنفر" و الباقی، یک جور مشابهسازی کنی و کسانی را جای این کاراکترها بگذاری و تصادفا به وضعیت همان روزها برسی.
آیا منظور او از "گلآقا" که بر همه ولایت داشت، گاهی رهبر نبود؟ آیا بقیه شخصیتها دوم و سوم و حاشیهای کشور نبودند؟
صابری خیلی از مواقع رمزی مینوشت.
البته تحلیلگران بهتر میتوانند کارهای صابری را بررسی کنند و تشابه میان آدمهای واقعی را با کاراکترهای دو کلمه حرف حساب پیدا کنند.
صابری با وجود آنکه انگاری همیشه معلم بود و صاحب نگاه و کرامات معلمی، ولی گاهی میتوانستی آن پسر بچه شیطان و نسبتا شرور را در او ببینی، که البته نمیخواست چندان عیان باشد.
صابری وقتی میخواست به هاشمی گیر بدهد، دکتر حبیبی را قربانی میکرد. دکتر حبیبی، معاون اول هم البته از خدایش بود که بیاید روی جلد.
گمانم از میان وزرای غیر روحانی، فقط کمالی، وزیر وقت کار اندکی بیجنبه بود، وگرنه بقیه عشق دنیا را میکردند وقتی می آمدند روی جلد.
---
امروز باز یاد آن روزی افتادم که صابری تصمیم گرفته بود دیگر هفتهنامه را در نیاورد. میتوانستی بفهمی که بدجوری گیر کرده میان بیت و میان خاتمی. نمیتوانست تکلیفش را معلوم کند. طرف بیت را میگرفت، از رفیقش، خاتمی دور میماند، و اگر طرف خاتمی را میگرفت، غیر خودی میشد و معلوم بود دچار چه سرنوشتی میشد.
اگر آن یادداشت آخر را چند بار بخوانی، شاید بتوانی رمزی را کشف کنی.
Labels: گلآقا