چند وقت پيش
فيلمی در باره شکار يکي از سران صرب بوسنی روی پرده آمد. داستان اين بود که چند خبرنگار فضول توانستند خودشان را به فرمانده قاتل بوسنيايی برسانند، ولی نيروهای سازمان ملل کوتاهی می کردند...نهايتا خبرنگاران خودسر، فرمانده را دزديدند و در يک روستای مسلمان نشين که زمانی بوسيله همين فرمانده به خون کشيده شده بود، رها کردند...
محاکمه کاراجيچ در محکمه بين المللی البته بسيار جذاب خواهد بود، اما دوست دارم روزی ببينم کسانی که مسوول اعدامها در ايران بودهاند، روزی روزگاری پاسخگوی بسياری از اعدامهای بدون محاکمه شوند. دوست دارم ببينم چگونه توجيه میکنند اعدام جوانی را که قرار است تا چند هفته بعد، پس از سپری کردن محکوميتش با تصميم يک هيات سه نفره و بدون حضور وکيل اعدام کردهاند؟ نه يک جوان، که چند هزار جوان را ...
دوست دارم عملههای این گروه نیز زبان بگشایند...
قدرت، از بين بردن کسانی نيست که از وجودشان بيم داری. تحمل ايشان است. آزادي، اجازه جولان دادن به طرفدارانت نيست، باز کردن بند از دست و زبان مخالفان است.
---
کاراجيچ، يک نمونه است. فردايی هم هست.
Labels: The Hunting Party