در فضای احمقانه بسته ايران، در فضايی که مجلههای سياسی معمولی را با ماژيک و چسب سانسور میکنند، خيلی از مسائل خارج از عرف بنظر میرسد. ما عادت کردهايم آنچه را برایمان اخلاقی جلوه دادهاند ببينيم و هر چيز ديگری خارج از عرف است.
ما ايرانیهای کارج از ايران، از تريق وبلاگهایمان فضای اين سمت را میتوانيم نشان دهيم. ممکن است خجالت هم بکشيم. اما گاهی هوس میکنيم خطوط قرمز داخلی را که اصلا قبولشان نداريم، قطع کنيم.
اينجا در روزی که همجنسگرايان برهنه و نيمه برهنه راهپيمايی میکنند، آب از آب تکان نمیخورد. به هزار و يک دليل. قبح خيلی از چيزها شکسته.
در تهران، ببينيد جوانان غيور ما از روی انحنا مانتوها چطور حالی به حالی میشوند. شده ايم يک ملت حشری...از بس نديدهايم.
اما باز هم خيلی از همين تصاوير غربی برای من تازگی دارد. اينکه روی چمن جلوی چشم هزاران بازديد کنند، خيلی راحت با هم لاس بزنند و کسی محلشان هم نگذارد. چرا برای من عجيب است و برای آنان نيست؟
من هم نديد بديدم! پس برای خروج خودم و خوانندگان از اين نديد بديدی مفرط، چه کاری بهتر از انعکاس چيزی که میبينم؟
Labels: عکسهای ممنوعه