گاهی وقتها، مغزم کار میکند، اما اکثرا بیکار است. وقتی کار میکند، چند روزی انرژیام از دست میرود.
امروز، از آن روزهاست.
چند روز پیش از سالها فهمیدم در مورد یک مساله اشتباه فکر کرده بودم. همین درک مساله کلی طول کشید. فشار بعد از همان چند لحظه فکر کردن، از خواندن برای ده تا امتحان ریاضی ۲ دانشگاه سختتر بود.
خلاصه، این دو سه روز حتی اگر ۸ ساعت هم خوابیده باشم، نای بیرون زدن و گشتن را ندارم...
Labels: پراکنده