آمستردام شهر بزرگی نيست. از اين طرفش تا آن طرفش را گز کني، چندان وقتت را نمیگيرد. شايد ديدنیتر از خود شهر، توريستهايش باشند.
سيستم حمل و نقل عمومی شهر خيلی کارت را راحت میکند، اما بايد ياد بگيری که چی به چی است.
دوچرخه که داشته باشی، خیالت راحت است، اما تا وقتی آداب دوچرخهسواری را بیاموزی، بهتر است دقت کنی که اوضاع چگونه است. خیلی از دوچرخههای اینجا ترمزشان پدالی است و دسته ترمز روی دسته دوچرخه نیست. پس اگر عادت نداری، بپا نزنی به بچه مردم.
تا دلت بخواهد بوی دود میآید. دیروز چند جا دیدم جوانان عزیز زیر آفتاب نشستهاند و حال میکنند...
رستوران عرب و ترک در اینجا فراوان است. جماعتی که فقط گوشت حلال میخورند، اینجا مشکلی نخواهند داشت.
هوا امسال بدک نیست و خنکتر از دوسال پیش است، دو سال پیش چند روزی که اینجا بودم واقعا رفت روی اعصابم.
دیدن پیراهن تیم ملی هلند در مغازههایی که اجناس یادگاری شهر را میفروشند، اندکی دلگیرم کرد! هلند! تو چه کار داشتی به خوش آمدن من؟ چرا باختی به این روسهای نابکار؟
اینجا هوا واقعا دیر تاریک میشود. خیلی دیر.
آدم قد بلند اینجا زیاد پیدا میشود.
هنوز فرصت نکردهام بروم به مرکز مهم شهر، خیابان چراغ قرمز سر بزنم. بدبختی اینجاست که نمیتوانی عکس بیاندازی. شاید برای تمرین طراحی با خودم کاغذ و قلم ببرم.
بعضی چیزها اینجا ارزانتر از کانادا است، از جمله یک نوع آبمیوه و آداپتور لپتاپ!
Labels: Amsterdam