یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, July 13, 2008
و اما پاريس
من ۳۲ سال پيش از پاريس رد شده بودم، سر راه بازگشت به ايران. چون چمدان کم داشتيم و جا هم کمتر، همه ماشين​های فلزی اسباب بازی را کرده بودم توی جيب​ها شلوارم. آن شلوار ۶ تا جيب داشت. وقتی در فرودگاه اورلی پياده شديم، مامور پليس فرانسه که با فلزياب همه را چک می​کرد، وقتی دستگاهش به خاطر همان ماشين​ها حسابی بوق​بوق کرد، از جايش پريد و سريع مرا از صف جدا کرد. قيافه پدر و مادرم ديدنی بود...

بعد از ۳۲ سال​ رفتن و ديدن آن شهر لذتی ديگر داشت. وقت کم بود و جا برای ديدن فراوان.

چيزی که زياد ديدم، گدا بود، آن هم گدايان محجبه.

خيلی از ساختمان​ها را گويی صدها بار ديده بودم. اين هم از فوايد تماشای فيلم فرانسوی!

خلاصه، انشالله خدا نصيب کند و اين شهر را وقتی هوايش خوب است ببينيد.

در ضمن، خوشگل پاريسی نديدم! همه​اش شايعه است!

Labels: