يک جوری از نادال خوشم میآيد. انگار ضد محافظهکاری است! فدرر بدون شک بهترين تنيسباز تاريخ است. نظمش عين ساعت
سوييسی است. قدرت بدني، نبوغ و ... هر چه خوبان همه دارند، در وجودش جمع شده.
ديروز هروقت عقب میافتاد، با چند سرويس حسابي، بر میگشت سرجای اولش.
خندهدار است، اما ديشب در گيم آخر، آنقدر خدا خدا میکردم که اين سق سياهم لحظه ای دور شود و يقه فدرر را بگيرد! البته خيلی ابلهانه است، ولی احساس است ديگر.
لحظهای که توپ فدرر از تور عبور نکرد، انگار من برده بودم!
من دوره دبيرستان تنيس بازی می کردم، البته فقط تابستانها، بعدها در دوران فوق ليسانس یک بار رفتم بازي، اما روز اول، سرويس اول، زدم و راکت را شکستم. انگار سالها زورم را نگه داشته بودم برای همان سرويس. راکت دانلوپ کذا و کذا گفت "ترق" و از دسته شکست. گمانم آخرين روزی بود که دست به راکت تنيس زدم. البته پسرخالههایم هر دو تنیس بازی میکنند و یکیشان هم در نیوجرسی مربی حرفهای است، اما من یکی اصلا استعدادش را نداشتهام...
اما دیروز وقتی آن بازی روی تور فدرر و نادال را میدیدم، بدنم ناخواسته واکنش نشان میداد. وقتی فدرر به همان چند تا بکهند نادال نرسید، میتوانستی حس کنی که چه کاری کرده. فدرر نتواند جواب بدهد؟
آخر بازی هم تعارف تيکه پاره کردنهای اين دو هم باحال بود، اما وقتی فدرر گفت که باز هم خواهد آمد، میتوانی مطمئن باشی که سال ديگر برای لوله کردن نادال میآيد.
ديدن بيورن بورگ سوئدی که ۵ بار پياپی ويمبلدون را برده بود و فدرر هم میخواست رکورد او را بزند، جذاب بود. همينطور ديدن جان مکانروز که بورگ را در همين زمين شماره يک شکست داده بود.منتهی جان مکانرو اين روزها گزارشگر تنيس است.
چند روز پيش هم وقتی از بوريس بکر و مک انرو در باره کسی پرسيدند که بخت اول فينال محسوب میسود، هر دو با محافظهکاری گفتند برنده پيشين، يعنی فدرر، اما اان دو گيم آخر بازی نادال همه محاسبات را به ريخت.
---
اگر نادال ست سوم را واگذار نمیکرد، اين شکست، سختترين باخت ممکن برای فدرر بود. سه هيچ! آن هم در ويمبلدون. لااقل الان میشود گفت پيروزی نادال ميميلتری بوده. حالا کبک رافائل بعد از بردن دو گرند سلم فرانسه و ويمبلدون حسابي خروس می خواند!
Labels: Nadal