یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, August 05, 2008
از فوايد اروپا گردی
راستش در اين يک ماه گذشته، شديدا دلم برای کانادا و رفقا تنگ شده. مخلص آقا مری و طاهره خانم و مادربزرگ و و الباقی هم هستيم.

اینجا فرصت بازآموزی کار رادیو به من داده شده. خیلی از ما، از دور و نزدیک برای رادیو زمانه برنامه ساخته​ایم و زود در بند کلیشه​ها گرفتار آمده...زمانه، دیروز دو ساله شد. تجربه گرانبهایی که هنوز می​جوید و می​پوید. من دارم اینجا در آمستردام شاگردی می کنم. باید یاد بگیرم...همه ما مقابل آینه که می​ایستیم، بهترین گویندگان دنیا هستیم، ولی در استودیو، یادمان می​رود جلوی آینه چه کرده بودیم.

اینجا در آمستردام فضای آرامی را تجربه می​کنم که بعد از سه سال کار فشرده و سخت خبرگزاری، که دو سال و نیمش شیفت شب بود، نعمتی است اساسی.

ديدن بعضی از شهرهای اروپايی حس و حال جديدی به من داده. می​فهمم چرا بعضی از نويسندگان و هنرمندان به پاريس يا ديگر شهرهای اروپايی می​آمده​اند تا آب و هوايی تازه کنند.

بزرگ​ترين مرض من، پياده​روی است. تا دلتان بخواهد بروکسل و پاريس و آمستردام را گز کرده​ام. اما واقعا کم است! يعنی با اين شکم گنده​ای که من دارم، بايد کمربندی اين شهرها را هم بپيمايم تا همه چيز متعادل شود.

در آمستردام، دیدن کارهای ون گوگ از نزدیک دیوانه کننده بود.

در پاريس، ديدن کاريکاتورهای دوميه از نزديک برای من مثل معجزه بود. سال​ها در باره​شان خوانده و هر از گاهی هم در مقالاتم به آنها اشاره کرده بودم.

در بروکسل، مرور سير تکاملی کميک يک موهبت بود. هنوز نمی​توانم باور کنم آثار فولون را از نزدیک دیده​ام و لمس کرده​ام.

وقتم کم است و اميدوارم بتوانم کاريکاتورهای قديمی ايتاليا را هم ببينم، بايد پلانتو را هم ببينم، که شک دارم وقت کنم.

Labels: