گفتگو با ابوالحسن بنیصدر برايم خيلی جذاب بود. بنی صدر سالها از طرف جماعت حاکم متهم به خيانت بود و تا همين چند ماه پيش، کسی جرات نداشت خلافش را بگويد. وقتی بعضی سران سابق سپاه چنين کردند، صدای بعضیها درآمد.
کلاس پنجم ابتدايی که بودم، در نورآباد ممسني، اگر طرفدار بنیصدر نمیبودي، شايد کتک هم میخوردی. دموکراسی آنجا چنين بود. من از تهران آمده بودم و از بس نشرياتی مثل "آهنگر" خوانده بودم، از بنیصدر خوشم نمیآمد.
جنگ که شد، احترامم برایش بيشتر شد.
خوب يادم میآيد ماجرای اسفند ۵۹ که چماقداران به تجمع مردم و سخنرانی بنیصدر حمله کردند. شب تلويزيون ماجرا را نشان میداد و گمانم موسوی اردبيلی بعدا آمد و به بنیصدر بد و بيراه گفت.
هاشمی رفسنجانی و بهشتی و توابع ايشان حمله به بنیصدر را شدت بخشيدند. برکناری توطئهآمیز بنیصدر اولین اتحاد گروهی از روحانیون حکومتی بود برای غصب کامل قدرت. این گروه از اختلاف میان رجایی و بنیصدر نهایت استفاده را کردند.
...
پریروز همه اين خاطرهها بعد از گفتگو با بنیصدر جلوی چشمانم رژه می رفت.
Labels: بنیصدر