یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, August 09, 2008
دايره عمومي، دايره خصوصی
همين چند وقت پيش، بعد از مرگ خسرو شکيبيايي، مطلب پرويز جاهد در باره اعتياد اين هنرپيشه دوست داشتني، صدای خيلی​ها را درآورد. معلوم نبود صرفا به خاطر مطرح کردن اعتيادش بوده يا لحن جاهد نسبت به شکيبايی.

خيلی​ها معتقد بودند که نبايد زندگی شخصی و اعتياد شکيبايی را عمومی کرد، و عده​ای می​گفتند که چون شکيبايی چهره​ای عمومی بود و آثار اعتياد از پشت همان چهره نمايان بود، چيزی برای پنهان کردن باقی نمی​ماند.

دايره​های عمومی بودن و خصوصی بودن نسبی است. با گذر زمان، شعاع اين دايره​ها تغيير می​کند.

ما خواه ناخواه از رسانه​های غربی الگو می​گيريم و گاهی می خواهيم جلو هم بزنيم. اما نقطه​ای که تقريبا مشترک است، حساسيت به آدم​هايی است که از رسانه بهره می​برند. اين بهره می​تواند اوائلش فريبنده باشد، آدمی معروف می​شود و از موهبت حضور دوربين​ها و خبرنگاران جورواجور بهره​مند. همه درباره​اش می​نويسند. اما...

وقتی به مردم توضيه​های اخلاقی و سياسی می​دهيد، بايد بدانيد که زاويه ديد مردم نسبت به شما تغيير خواهد کرد. جان ادواردز، کسی بود که قاعدتا مدعی اداره آمريکا بود. در جامعه آمريکا با وجود آمار نسبتا بالای روابط فرا ازدواجی در مقاطعی از زندگی افراد، مردم نگاهی منفی به سياسيونی که خيانت می​کنند دارند. گری هارت، زمانی شانس اصلی دموکرات​ها برای رياست جمهوری بود، اما رابطه​اش با يک زن لو رفت، و طبق معمول ترتيبش داده شد.

اما کسی که بايد در درجه اول خائن را ببخشد، همسر اوست. رابطه جان ادواردز با زن مورد نظر مربوط به سال ۲۰۰۶ بوده. او از همسرش عذرخواهی کرده و همسرش در رقابت​های مقدماتی حزب دموکرات، بارها شوهر خائنش را همراهی کرده و مدافعش بوده. اينکه ادواردز با چه جراتی در رقابت​ها شرکت کرد و تا حد سومين نفر رقابت​ها بالا آمد و همسرش از او تا اين حد حمايت کرد، جای هزار و يک تفسير دارد.

چند ماه پيش بود که فرماندار نيويورک مجبور شد به خاطر رابطه لو رفته​اش کناره​گيری کند. حالا به چند دليل هم بايد پاسخگوی دادگاه باشد. او نزديک به ۸۰ هزار دلار را با روش​هايی که خود غير قانونی خوانده بود به خانم دوپري رسانده بود...سپيتزر در دوران دادستانی​اش، به عنوان چهره​ای اخلاقی و ضد جرم، تبديل به قهرمانی عليه وال​ستريت و شبکه​های فحشا شده بود. امروز کسی ديگر از کارهای مثبت او حرف نمی​زند.

بعضی از چهراه​های عمومی مثل نويسنده​ها و هنرپيشه​ها و ورزشکاران سعی می​کنند زندگی سالم خود را نمايش دهند. خيلی از آنان مشاوران تبليغاتی هم دارند. کوبی برايانت، بازيکن معروف لس​انجلس ليکرز، چند سال پيش روزگارش سياه شد تا پرونده اتهامی يک شب بازيگوشيش رفع و رجوع شود. خرید نگين انگشتری چند ميليون دلاری برای همسرش البته تا حدی نگرانی​ها را از بين برد! برایانت میلیون​ها دلار خرج تیم وکلا و مشاوران تنلیغاتی​اش کرد. او به خاطر همان یک شب، بعضی قراردادهای تبلیغاتی چند ده میلیون دلاری​اش را از دست داد و سال​ها مجبور شد جان بکند تا ماجرا فراموش شود، که البته ممکن است روزی روزگاری دیگر از ارشیوها سربرآورد.

نتیجه ساده ماجرا این است که وقتی چهره​ای ممکن است از طریق رسانه​ها تبدیل به "الگو" شود، و از اینکه بقیه مقلدش هستند لذت می​برد، باید بداند که سکه، دو رو دارد. جان ادواردز ماه​ها سعی کرد با تکذیب ماجرا، روی دوم سکه را نبیند، اما وقتی معلوم شد که آن زن، بچه دار شده و اسم پدر بچه معلوم نیست و انگشت اتهام به سوی او خواهد رفت، اعتراف کرد که به همسرش خیانت کرده اما بچه، مال او نیست.

آيا ادواردز آخرين کسی است که لو می​رود؟

Labels: