همين چند وقت پيش، بعد از مرگ خسرو شکيبيايي، مطلب پرويز جاهد در باره اعتياد اين هنرپيشه دوست داشتني، صدای خيلیها را درآورد. معلوم نبود صرفا به خاطر مطرح کردن اعتيادش بوده يا لحن جاهد نسبت به شکيبايی.
خيلیها معتقد بودند که نبايد زندگی شخصی و اعتياد شکيبايی را عمومی کرد، و عدهای میگفتند که چون شکيبايی چهرهای عمومی بود و آثار اعتياد از پشت همان چهره نمايان بود، چيزی برای پنهان کردن باقی نمیماند.
دايرههای عمومی بودن و خصوصی بودن نسبی است. با گذر زمان، شعاع اين دايرهها تغيير میکند.
ما خواه ناخواه از رسانههای غربی الگو میگيريم و گاهی می خواهيم جلو هم بزنيم. اما نقطهای که تقريبا مشترک است، حساسيت به آدمهايی است که از رسانه بهره میبرند. اين بهره میتواند اوائلش فريبنده باشد، آدمی معروف میشود و از موهبت حضور دوربينها و خبرنگاران جورواجور بهرهمند. همه دربارهاش مینويسند. اما...
وقتی به مردم توضيههای اخلاقی و سياسی میدهيد، بايد بدانيد که زاويه ديد مردم نسبت به شما تغيير خواهد کرد. جان ادواردز، کسی بود که قاعدتا مدعی اداره آمريکا بود. در جامعه آمريکا با وجود آمار نسبتا بالای روابط فرا ازدواجی در مقاطعی از زندگی افراد، مردم نگاهی منفی به سياسيونی که خيانت میکنند دارند. گری هارت، زمانی شانس اصلی دموکراتها برای رياست جمهوری بود، اما رابطهاش با يک زن لو رفت، و طبق معمول ترتيبش داده شد.
اما کسی که بايد در درجه اول خائن را ببخشد، همسر اوست. رابطه جان ادواردز با زن مورد نظر مربوط به سال ۲۰۰۶ بوده. او از همسرش عذرخواهی کرده و همسرش در رقابتهای مقدماتی حزب دموکرات، بارها شوهر خائنش را همراهی کرده و مدافعش بوده. اينکه ادواردز با چه جراتی در رقابتها شرکت کرد و تا حد سومين نفر رقابتها بالا آمد و همسرش از او تا اين حد حمايت کرد، جای هزار و يک تفسير دارد.
چند ماه پيش بود که فرماندار نيويورک مجبور شد به خاطر رابطه لو رفتهاش کنارهگيری کند. حالا به چند دليل هم بايد پاسخگوی دادگاه باشد. او نزديک به ۸۰ هزار دلار را با روشهايی که خود غير قانونی خوانده بود به خانم دوپري رسانده بود...سپيتزر در دوران دادستانیاش، به عنوان چهرهای اخلاقی و ضد جرم، تبديل به قهرمانی عليه والستريت و شبکههای فحشا شده بود. امروز کسی ديگر از کارهای مثبت او حرف نمیزند.
بعضی از چهراههای عمومی مثل نويسندهها و هنرپيشهها و ورزشکاران سعی میکنند زندگی سالم خود را نمايش دهند. خيلی از آنان مشاوران تبليغاتی هم دارند. کوبی برايانت، بازيکن معروف لسانجلس ليکرز، چند سال پيش روزگارش سياه شد تا پرونده اتهامی يک شب بازيگوشيش رفع و رجوع شود. خرید نگين انگشتری چند ميليون دلاری برای همسرش البته تا حدی نگرانیها را از بين برد! برایانت میلیونها دلار خرج تیم وکلا و مشاوران تنلیغاتیاش کرد. او به خاطر همان یک شب، بعضی قراردادهای تبلیغاتی چند ده میلیون دلاریاش را از دست داد و سالها مجبور شد جان بکند تا ماجرا فراموش شود، که البته ممکن است روزی روزگاری دیگر از ارشیوها سربرآورد.
نتیجه ساده ماجرا این است که وقتی چهرهای ممکن است از طریق رسانهها تبدیل به "الگو" شود، و از اینکه بقیه مقلدش هستند لذت میبرد، باید بداند که سکه، دو رو دارد. جان ادواردز ماهها سعی کرد با تکذیب ماجرا، روی دوم سکه را نبیند، اما وقتی معلوم شد که آن زن، بچه دار شده و اسم پدر بچه معلوم نیست و انگشت اتهام به سوی او خواهد رفت، اعتراف کرد که به همسرش خیانت کرده اما بچه، مال او نیست.
آيا ادواردز آخرين کسی است که لو میرود؟
Labels: ادواردز