ببینید، من باورم نمیشود کسانی که در دوران بعد از انقلاب سمتی داشتهاند و مدیریت کردهاند، از وقایع بیخبر بودهاند. کسانی که دائما بولتن وزارتی دستشان میرسیده یا خبرنامههای جورواجور.
پیگیری قتلها و اعدامهای سیاسی از سوی خبرنگاران مستقل و غیر وابسته به قدرت هم کاملا نشدنی بوده است. اگر کسانی هم مثل اکبر گنجی و عماد باقی در مورد قتلهای زنجیرهای چیزی مینوشتند، خیلی از دایره قدرت دور نبودهاند.
گیرم در زمان ماندن در ایران از ماجرا بی خبر بودهایم، اما آیا سرمان هنوز در برف است؟
بی تردید آنها که به قدرت نزدیک بودهاند، اطلاع بیشتری از من و شما دارند. اگر دقت کرده باشید، کسانی که از اول انقلاب در جایی مشغول کار بودهاند یا دوستانشان سمتی داشته اند، از وقایع دهه شصت اظهار بی اطلاعی میکنند. همین چند وقت پیش در جایی خواندم که از رجبعلی مزروعی در باره اعدامهای سال ۶۰ پرسیده بودند و دفاع جانانه ایشان و همفکرانشان از "راه امام". جواب فقط نوعی توجیه بود. نتوانستم امروز پیدایش کنم. اما
کامنتهای جالبی در وبلاگ ایشان هست که البته سانسور نشدنش جای تقدیر دارد.
چند سوال وجود دارد. گیر من این است. خاتمی و یارانش یا در دهه شصت بودهاند، یا نبودهاند. مسوولیت داشتهاند، یا نداشته اند. اگر داشتهاند، مشخص کنند که نظرشان در باره اعدام چند هزار فعال سیاسی چیست؟ برخورد با تروریست، آن هم بعد از محاکمه عادلانه در هر جامعهای پذیرفته است، امآ آیا آنها که هنوز نمیدانستند فرق فشنگ با گلنگدن چیست، تروریست بودند؟
اگر اصلاحطلبان کماکان پشت سر "امام" میایستند، و خود را "پیرو خط امام" میدانند، پس طبیعتا همه نظرات و تصمیمات رهبر وقت انقلاب را پذیرفتهاند و به حتم آن وقایع را مشروع میدانند و مشروعیت خود را نیز از همان سوابق پیشین جستجو میکنند.
به هیچ عنوان از روزنامهنگاران داخل کشور با آن همه فشار و تهدید انتظاری نیست. بسیاری از روزنامهنگاران داخلی حتی به نزدیکترین رفقای خود اطمینان نمیکنند. وقتی ممکن است نزدیکترین دوستتان تصادفا به بازجو چیزهایی بگوید که به ضرر شما تمام شود، دیگر چه جای اعتمادی میماند؟
اما آنانی که دستی بر آتش داشتهاند و به قدرت نزدیک بودهاند و الان در داخل کشورنیستند چرا نباید به دنبال کشف واقعیت و برقراری ارتباط میان مسائل آن دوران با مسوولان گذشته و حال باشند؟ مگر ربط دادن نقاط سخت است؟
مگر خیلیها برای اینکه دچار مرگ تدریجی نشوند از ایران نزدند بیرون؟ مگر بعضی از همان دوستان رابطه خود با دوستان حکومتی را حفظ نکردهاند؟ نمیتوانند بی زحمت چند تا سوال کوچک از برادران محترم بپرسند تا از بیاطلاعی خارج شوند؟ البته خروج داوطلبانه از بی اطلاعی مهم است نه اجباری.
میتوانیم در یافتن حقیقت فعال شویم. اگر دیروز نمیشد، امروز و فردا را که از ما نگرفتهاند. گمان کنم باید مدارک و مستندات را با منطقی صحیح و به دور از پیشداوری جمعآوری کرد.
Labels: پنهانکاری برای منافع سیاسی