این چند وقت کاری را در یک مرکز مطبوعاتی کانادایی آغاز کردهام، البته بیشتر جنبه کارآموزی دارد.
خبرهایی را که باید منتشر کنم بیشتر در باره وضعیت روزنامهنگارانی است که یا دستگیر شدهاند و یا کشته.
البته شدیدا کار دردناکی است! بیشتر از اینکه بخواهم مجموعه خبرهای ارسالی را "فرمت" کنم، خواندن آنچه بر سر روزنامهنگاران آمده درد آدم را زیادتر میکند.
وقتی میخوانی فلان روزنامهنگار در چچن دستگیر شده و در زندان "تصادفا" تیر خورده، میفهمی خبرنگاری چقدر کار خطرناکی هم هست.
یک زمان میگفتم بچههای سرویس حوادث نانشان در مرگ و میر است، نان ما الان لابد در تعداد روزنامهنگاران کتک خورده و بازداشت شده و کشته شده.
Labels: کارآموزی