چند نفر از خوانندگان گفتهاند که نباید در مورد روزه گرفتن بنویسم. شاید حق با آنها باشد.
چرا مینویسم، و چرا نوشتهام؟
خیلی ساده، از این تجربه در این طرف دنیا خوشم میآید. گمانم اشکالی نداشته باشد از تجربههای اینچنینی بنویسم.
یک اعتراف. من اصلا شاید با استانداردهای خیلیها مسلمان هم محسوب نمیشوم. اینقدر در هم در عمرم خطا کردهام که بهتر است اصلا ادعایی نکنم. این را که گفتم، از سر افتادگی یا ریا کاری نیست، واقعیت است. هم انتخابهای غلطی داشتهام، هم روشهای اشتباهی را به کار گرفتهام، هم ...
اما از بعضی کارها لذت میبرم. دوست دارم بیآنکه جوابگوی کسی باشم جز خودم، تجربیات قابل ذکر را بنویسم.
از این مساله هم لذت میبرم که بدون آنکه بخواهم یخچال بگیرم یا وام، هر وقت دلم خواست ریش میگذارم، خیلی راحت روزهام را در خانه دوستان ایرانی مسیحیشدهام افطار میکنم، هر وقت هم عشقم کشید، میروم سینما فیلم تایید نشده ارشاد می بینم و الخ.
جالب اینکه کسی اصلا برایش مهم نیست، و گیری هم نمیدهند. چرا؟ چون میشود به انتخابها احترام گذاشت.
من چند سال پیش نمیتوانستم فارغ از فضایی که در آن رشد کرده بودم، به مردم نگاه کنم. همیشه در مورد مردم قضاوت میکردم. هنوز هم گاه گاه این اشتباه را مرتکب میشوم، اما مگر من و شما چه کارهایم؟ طرف می خواهد "گی" باشد، خب باشد، آن یکی دوست دارد هر شب خانه یکی باشد، چرا نباشد؟ به من و شما چه؟
شاید چیزی که برای من هنوز مهم است، مساله نقض حقوق دیگران، و یا شکستن مرزها باشد. نه اینکه قهرمان اخلاق و الباقی زرشکیات باشم. نه، اما مثل خیلیها وقتی میبینم که نادیده گرفتم خیلی از این مرزها، خانوادهها را در این طرف دنیا نابود کرده، میترسم. شاید بزرگترها درک کاملی از وضع بچههایشان نداشته باشند، اما شکست روابط خانوادگی ناشی از حذف برخی مرزها، اولین قربانیانش، فرزندانی هستند که هیچ دخلی به ماجرا ندارند. من، شما و خیلیهای دیگر مصون از خطا نیستیم.
دیروز رو شد که معاون انتخابی مککین، دختر ازدواج نکردهاش حامله است. این برای جمهوریخواهان خیلی سنگین است. مساله تلختر این است که او معتقد به جلوگیری پیش از ازدواج و از مخالفین آموزش عمومی مسائل جنسی در مدارس بوده. خب اگر دخترش درست آموزش دیده بود، شاید از کاندوم استفاده میکرد! جمهوریخواهان دست کمی از محافظهکاران ما و پایگاه اجتماعیشان در ایران ندارند. حالا همین محافظهکاران چقدر از نظر خودشان پاک ماندهاند؟ تاثیرشان بر جامعه چقدر بوده است؟
مگر در مملکت اسلامی ما چند صد هزار "کارگر جنسی" وجود ندارد؟ یعنی کسانی که از راه روابط جنسی روزگار میگذرانند. اینها در کجا پرورش یافتهاند؟ در آمریکا، در اروپای آزاد، در محله چراغ قرمز آمستردام؟ باور کنید خیلی از همینها پرورش یافته محیطهای مذهبی هستند که خود را خطاناپذیر و دست نیافتنی میپنداشتهاند. اصلا در مقام این نیستم که بخواهم در مورد ایشان قضاوت کنم. فقط میاندیشم چون کارشان با تعالیم مورد نظر حاکمیت اختلافی ۱۸۰ درجه دارد، نظام ایران کاملا شکست خورده است.
حس میکنم فضای کاذب مذهبی و تحت فشار ایران عامل موثری در شکستن قبح خیلی مسائل بوده است. به همیندلیل، دوست دارم نشان بدهم که میشود در اینجا انتخابت را داشته باشی، بی آنکه بترسی در موردش حرف بزنی و نهایتا از داغ و درفش هم نهراسی. همین.
Labels: اگر دین دارید، آزادمرد باشید