اسامی را که نگاه میکنم، خیلیها را میشناسم. دردم میگیرد. افتادن روزنامهنگاران به بازی انتخابات اگر سالها پیش بود که همکاران چیزی از اصول روزنامهنگاری نمیدانستند، جای تامل داشت.
اما افتادن به بازی فعالیت سیاسی، جبههگیری به نفع یک کاندیدا یا یک گروه عملا هدف از اطلاع رسانی را مخدوش میکند.
اینجا، تحریریه یک روزنامه بدون ذکر افراد انتخاباتی درون خود برگزار میکند و نهایتا میگوید که رای کلی گروه این بوده، اما همان گروه چنان دمار از روزگار کاندیدا در می آورند که نگو و نپرس.
اما ما را ببین، اگر طرف عضو اتاق فکر هاشمی شد، میشود سانسورچی اخبار منفی علیه هاشمی، اگر قالیبافی شد، تصادفا همه باید یادشان برود که قالیباف روزی روزگاری فرمانده نیروی انتظامی هم بوده و از اکثر ماجراهای حفاظت اطلاعات باخبر.
اگر گروهی روزنامهنگار رفتند التماس پیش خاتمی که بیاید و نامزد شود، یادشان خواهد رفت که هر بلایی که میشد سر روزنامهنگاری ما در همان ۸ سال آمد و خاتمی فقط کمرش درد گرفت و آخش را ما گفتیم. اگر هم از گل نازکتر بگویی روزنامهنگاران حامی دود به چشمت میکنند.
----------------
این طرف دنیا، امضا کردن بیانیه آدابی دارد. برای حمایت از همکار، صنف مطبوعات و مسائل خاص، روزنامهنگاران پای بیانیهها امضایشان را در میکنند، اما برای دفاع از سیاستمدار، به ندرت.
ما باید ناظران مستقل قدرت باشیم، نه بندگان این نامزد و آن صاحب قدرت.
امیدوارم این آفت از روزنامهنگاری ایران دور شود.
Labels: بندگی قدرت