امروز صبح در نسخه آنلاین مجله ونیتی فر خواندم که "دیوید لوین" کاریکاتوریست بزرگ چهره دارد کور میشود. آمدم به آقای سخاورز زنگ زدم و گفتم مطلب را یک نگاهی بیاندازد، گفت که لوین همین چند هفته پیش در تورنتو بوده! شوکه شدم.
هنوز در شوک بودم که سر کار یکی گفت دیوید لوین دو هفته پیش در چند صد متری محل کار من جلسه داشته!
هنوز از شوک این یکی راحت نشده بودم که فهمیدم ادشیر محصص، یکی از مطرحترین طراحان تاریخ ایران دیشب به رحمت خدا رفته.
نقطه مشترک لوین و محصص این بود که هردو در نیویورک زندگی میکرده اند. منتهی محصص دوره ای کوتاه قدر دید و کارهایش در نیویورک تایمز چاپ شد، اما عملا به تاریخ پیوست.
دیوید لوین در همان سالهای اولی که اردشیر در نیویورک بود، چند طرح از او کشید که در نشریه "بررسی کتاب نیویورک" چاپ شدند.
چرا لوین اینقدر برای من مهم بود؟ چون در آذرماه ۱۳۶۹ مجموعهای از کارهایش را خریدم و آنقدر روی من اثر گذاشت که همان هفته کشیدن کاریکاتور را جدی جدی آغاز کردم. ۱۸ سال پیش بود...
همیشه در خوابم میدیدم که لوین را از نزدیک ببینم و به او بگویم چقدر در تغییر مسیر زندگیام موثر بوده. حالا بگو چند صد متری من بوده و من غافل از همه جا.
اما همان روزی هم که مجموعه کارهای لوین را خریدم، کتابی از اردشیر محصص خریدم. هر دو را از انتشارات مروارید اول کوی گیشا گرفتم.
و حالا امروز روزی بود که خواسته و ناخواسته، همه چیز به یادم آمد...
Labels: جمعه سیاه